معنی قصور قصور قُصور از کاری بازایستادن، واگذاشتن کاری از روی عجز و درماندگی، کوتاهی کردنجمع واژۀ قصر، کاخها از کاری بازایستادن، واگذاشتن کاری از روی عجز و درماندگی، کوتاهی کردنجمعِ واژۀ قَصر، کاخها تصویر قصور فرهنگ فارسی عمید