- قانط
- خشک نا امید نومید مایوس، جمع قانطین
معنی قانط - جستجوی لغت در جدول جو
- قانط ((نِ))
- ناامید، نومید، مأیوس، جمع قانطین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خرسند، خشنود
ساکن و مقیم در مکانی
سرخ، سرخ پررنگ، بسیار سرخ
بازگردنده از حق، جابر، ستمکار
کسی که به آنچه قسمت و بهره اش شده راضی و خشنود باشد، قناعت کننده
فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، نخجیرگر، حابل، صیدبند، صیّاد، صیدافکن، متصیّد، نخجیروال، شکارگیر، نخجیرگان، نخجیرگیر، نخجیرزن، صیدگر، شکارگر
جابر، ستمکار، بیدادگر، ظالم
اقامت کننده، مقیم، خادم، خدمتکار
خواهنده، خرسند
شکاری
شکارگر
پرهیز گار، فرمان برنده، نیایشگر، خاموش فرمانبردار فرمان برنده، دعا خواننده در نماز، جمع قانتین
پیک، گرگ زوزه کشنده
ترکی از پارسی خود خونی خونین تازی از پارسی خونی خونین سرخ بسیار سرخ سخت سرخ. یا احمر قانی. سرخ تند
راس (سفر) دور، زمین پرت
نرخ گران
ترکی از پارسی خون پارسی تازی گشته غان توس از گیاهان غان
نومیدشدن نومید ناامید نره کودک، بازداشتن
جمع قانط در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
خوردنگاه رستوران