جدول جو
جدول جو

معنی قانت - جستجوی لغت در جدول جو

قانت
فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
تصویری از قانت
تصویر قانت
فرهنگ فارسی عمید
قانت
یکی از سیزده اقلیمی است که در حوالی قرطبه است. (الحلل السندسیه چ 1 ج 1 ص 268). و مراد از اقلیم روستا (روستاق) است. (حلل السندسیه ج 1 ص 268)
لغت نامه دهخدا
قانت
(نِ)
فرمانبردار. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). فرمان برنده. (آنندراج) ، دعاخواننده در نماز. (آنندراج) :
پیش تو آن سنگریزه ساکت است
پیش احمد بس فصیح و قانت است.
مولوی
لغت نامه دهخدا
قانت
پرهیز گار، فرمان برنده، نیایشگر، خاموش فرمانبردار فرمان برنده، دعا خواننده در نماز، جمع قانتین
فرهنگ لغت هوشیار
قانت
((نِ))
مطیع، فرمانبردار
تصویری از قانت
تصویر قانت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ژانت
تصویر ژانت
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قانع
تصویر قانع
کسی که به آنچه قسمت و بهره اش شده راضی و خشنود باشد، قناعت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قانته
تصویر قانته
قانت، فرمان برنده، فرمان بردار، مطیع و متواضع به خداوند، نمازخوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قانص
تصویر قانص
شکارچی، آنکه پیشه اش شکار کردن جانوران است، نخجیرگر، حابل، صیدبند، صیّاد، صیدافکن، متصیّد، نخجیروال، شکارگیر، نخجیرگان، نخجیرگیر، نخجیرزن، صیدگر، شکارگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قانی
تصویر قانی
سرخ، سرخ پررنگ، بسیار سرخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قالت
تصویر قالت
سخن، گفتار، سخن شایع میان مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قامت
تصویر قامت
قد، بلندی تنۀ آدمی، اندام
اذان خفیف و کلماتی که در آغاز نماز می گویند، اقامه
قامت بستن (زدن، گفتن): به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن
قامت کردن: به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن، قامت بستن، برای مثال بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت / در نماز آیند آن ها یی که قامت می کنند (اوحدی - ۲۰۹)
فرهنگ فارسی عمید
(نِ تَ)
تأنیث قانت. زن فرمانبردار. (ناظم الاطباء). رجوع به قانت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قانب
تصویر قانب
پیک، گرگ زوزه کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قامت
تصویر قامت
قد، بالا، رعنا و موزون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قالت
تصویر قالت
گفتار قال، قال مقابل حال: و قالت و حالت آن بنده همه کرامات گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائت
تصویر قائت
بخور و نمیر روزی اندک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانص
تصویر قانص
شکاری
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی ک ارده کبیده مخلوط آرد با حبوبات بو داده با شیرینی خشک نرمه آرد نخودچی که با قند مخلوط کنند پست سویق
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی از پارسی خود خونی خونین تازی از پارسی خونی خونین سرخ بسیار سرخ سخت سرخ. یا احمر قانی. سرخ تند
فرهنگ لغت هوشیار
به حفره که در زیر زمین جهت جاری شدن آب حفر نمایند قنات گویند و بیشتر در قدیم معمول بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانز
تصویر قانز
شکارگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قارت
تصویر قارت
دله هر چه خور، خونمرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانط
تصویر قانط
خشک نا امید نومید مایوس، جمع قانطین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانع
تصویر قانع
خواهنده، خرسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قانفت
تصویر قانفت
کامفت بنگرید به کامفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فانت
تصویر فانت
مطیع، فرمانبرنده، دعا خواننده در نماز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خانت
تصویر خانت
دغایی نادرستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رانت
تصویر رانت
درآمدی که از فرصت ها و موقعیت های برتر به دست آمده باشد، ثروت حاصل از کار غیرتولیدی و بادآورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قانع
تصویر قانع
((نِ))
خرسند، راضی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قانط
تصویر قانط
((نِ))
ناامید، نومید، مأیوس، جمع قانطین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قانص
تصویر قانص
((نِ))
شکارچی، صیاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قامت
تصویر قامت
اذان خفیف که پس از اذان گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنات
تصویر قنات
کاریز، کهریز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قانع
تصویر قانع
خرسند، خشنود
فرهنگ واژه فارسی سره