- قاطره
- مونث قاطر و کوس (قطار)
معنی قاطره - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یادبود، یادمان
اندیشه و خیال، یادبود، یادگار
همه، همگی، تمام، جمیع
پل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، دهله، خدک، بل، پول، جسر
آنچه از چیزی بچکد، چکیده از هر چیز، آب اندک
قاصر، کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
اثری که از یک واقعه در ذهن کسی می ماند، یادبود، یادگار
مونث قادر بنگرید به قادر مونث قادر
مونث قاطن بنگرید به قاطن
موی دم یا یال اسب و استر، رشته و طنابی که از موی دم و یال اسب و استر بافند بزمو تاب
مونث قاطع و دندان پیشین دندان گاز مونث قاطع
همگی، تمام
مونث قاصر و پاک چشم: زن مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
مونث قاهر و پایتخت مسر، شتابزدگی، آغاز هر چیز، سرسینه مونث قاهر: دولت قاهر ملوک قاهر
کوس اشتران، درد غند (غند قند) چکانه (قطره چکان) چکه، آب کم بستن شتران بر نسقی واحد و پشت سر هم، دردی که از جوشاندن قند سفید به دست آید: (قناد)، . . ششم کرت بجوشانند (قند سفید را) دردی ماند که آن را قطاره خوانند بغایت سیاه و کدر بود
پل، ساختمان بلند
فراهم آمدن، بستن مشک، تباه گشتن شیر، گادن نامه دان، بویه دان
مؤنث واژۀ قاهر، چیره شونده، مقهور کننده، چیره، غالب، زبردست، شامخ، بلند و مرتفع
قاطع ها، تغییر ناپذیرها، قطع کننده ها، برنده ها، تیزها، بران ها، محکم ها، استوارها، جمع واژۀ قاطع
استر
خشکاد
یک چکه، چک، چکه، یک دانه باران، در پزشکی نوعی داروی مایع که به مقدار یک چکه در چشم یا گوش ریخته می شود
قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
هر یک از قطعات پنج گانۀ وسیع و پیوستۀ خشکی های زمین مثلاً قارۀ آسیا، قارۀ اروپا، برّه
قارۀ سیاه: کنایه از افریقا
قارۀ سیاه: کنایه از افریقا
کوه کوچک مستدیر، سنگ بزرگ، کوهک خرد جدا از کوهها، خشکی بزرگ در میان آب