جدول جو
جدول جو

معنی قاطره - جستجوی لغت در جدول جو

قاطره
مونث قاطر و کوس (قطار)
تصویری از قاطره
تصویر قاطره
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خاطره
تصویر خاطره
(دخترانه)
یاد، یادگاری، یادبود، اتفاقی که در گذشته افتاده و در ذهن شخص باقی مانده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خاطره
تصویر خاطره
یادبود، یادمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قاهره
تصویر قاهره
(دخترانه)
مؤنث قاهر، نام پایتخت مصر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خاطره
تصویر خاطره
اندیشه و خیال، یادبود، یادگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطبه
تصویر قاطبه
همه، همگی، تمام، جمیع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قنطره
تصویر قنطره
پل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، دهله، خدک، بل، پول، جسر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطاره
تصویر قطاره
آنچه از چیزی بچکد، چکیده از هر چیز، آب اندک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاصره
تصویر قاصره
قاصر، کوتاه، نارسا، عاجز، قصور کننده، کوتاهی کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاطره
تصویر خاطره
اثری که از یک واقعه در ذهن کسی می ماند، یادبود، یادگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قادره
تصویر قادره
مونث قادر بنگرید به قادر مونث قادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطنه
تصویر قاطنه
مونث قاطن بنگرید به قاطن
فرهنگ لغت هوشیار
موی دم یا یال اسب و استر، رشته و طنابی که از موی دم و یال اسب و استر بافند بزمو تاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطعه
تصویر قاطعه
مونث قاطع و دندان پیشین دندان گاز مونث قاطع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاطبه
تصویر قاطبه
همگی، تمام
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قاصر و پاک چشم: زن مونث قاصر، زنی که جز شوهر خود بدیگری چشم ندارد، جمع قاسرات
فرهنگ لغت هوشیار
مونث قاهر و پایتخت مسر، شتابزدگی، آغاز هر چیز، سرسینه مونث قاهر: دولت قاهر ملوک قاهر
فرهنگ لغت هوشیار
کوس اشتران، درد غند (غند قند) چکانه (قطره چکان) چکه، آب کم بستن شتران بر نسقی واحد و پشت سر هم، دردی که از جوشاندن قند سفید به دست آید: (قناد)، . . ششم کرت بجوشانند (قند سفید را) دردی ماند که آن را قطاره خوانند بغایت سیاه و کدر بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنطره
تصویر قنطره
پل، ساختمان بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمطره
تصویر قمطره
فراهم آمدن، بستن مشک، تباه گشتن شیر، گادن نامه دان، بویه دان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاطره
تصویر خاطره
((طِ رِ))
ضمیر، اندیشه و خیال، یادبود، یادگار، آن چه بر کسی گذشته و اثرش در ذهن مانده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاطبه
تصویر قاطبه
((طِ بَ یا بِ))
عموماً، همگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاصره
تصویر قاصره
((ص رَ یا رِ))
مؤنث قاصر. زنی که جز شوهر خود به دیگری چشم ندارد، جمع قاصرات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاهره
تصویر قاهره
((هِ رِ یا رَ))
مؤنث قاهر. غالب، چیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنطره
تصویر قنطره
((قَ طَ رِ))
پل، جمع قناطر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قمطره
تصویر قمطره
((قِ مَ رَ یا رِ))
صندوقی که در آن کتاب یا عطریات نگهدارند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاهره
تصویر قاهره
مؤنث واژۀ قاهر، چیره شونده، مقهور کننده، چیره، غالب، زبردست، شامخ، بلند و مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاطعه
تصویر قاطعه
قاطع ها، تغییر ناپذیرها، قطع کننده ها، برنده ها، تیزها، بران ها، محکم ها، استوارها، جمع واژۀ قاطع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاطر
تصویر قاطر
استر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قاره
تصویر قاره
خشکاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطره
تصویر قطره
چکه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطره
تصویر قطره
(دخترانه)
مقدار کمی از مایع که از جایی بچکد، چکه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از قطره
تصویر قطره
یک چکه، چک، چکه، یک دانه باران، در پزشکی نوعی داروی مایع که به مقدار یک چکه در چشم یا گوش ریخته می شود
قطره قطره: چکه چکه مثلاً قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاره
تصویر قاره
هر یک از قطعات پنج گانۀ وسیع و پیوستۀ خشکی های زمین مثلاً قارۀ آسیا، قارۀ اروپا، برّه
قارۀ سیاه: کنایه از افریقا
فرهنگ فارسی عمید
کوه کوچک مستدیر، سنگ بزرگ، کوهک خرد جدا از کوهها، خشکی بزرگ در میان آب
فرهنگ لغت هوشیار