جدول جو
جدول جو

معنی خاطره

خاطره
اثری که از یک واقعه در ذهن کسی می ماند، یادبود، یادگار
تصویری از خاطره
تصویر خاطره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خاطره

خاطره

خاطره
یاد، یادگاری، یادبود، اتفاقی که در گذشته افتاده و در ذهن شخص باقی مانده است
خاطره
فرهنگ نامهای ایرانی

خاطره

خاطره
ضمیر، اندیشه و خیال، یادبود، یادگار، آن چه بر کسی گذشته و اثرش در ذهن مانده
خاطره
فرهنگ فارسی معین

خاطره

خاطره
اموری که بر شخص گذشته باشد و آثاری از آن در ذهن شخص مانده باشد. گذشته های آدمی، وقایع گذشته که شخص آن را دیده یا شنیده است. دیده های گذشته یا شنیده های گذشته. ج، خواطر، خاطره ها، خاطرات، یادگار.
- خاطره نویس، افرادی که خاطرات افراد بزرگ تاریخ زمان خود را می نویسند.
- خاطره نویسی، عمل ثبت خاطرات
لغت نامه دهخدا