جدول جو
جدول جو

معنی قمطره

قمطره((قِ مَ رَ یا رِ))
صندوقی که در آن کتاب یا عطریات نگهدارند
تصویری از قمطره
تصویر قمطره
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قمطره

قمطره

قمطره
فراهم آمدن، بستن مشک، تباه گشتن شیر، گادن نامه دان، بویه دان
قمطره
فرهنگ لغت هوشیار

قمطره

قمطره
دهی است از دهستان آختاچی حومه شهرستان مهاباد، واقع در 20هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 22هزارگزی باختر شوسۀ بوکان به میاندوآب. موقع آن کوهستانی و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 718 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، چغندرقند و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد و میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

قمطره

قمطره
فراهم آمدن و گرد گردیدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، فراهم آوردن و گرد کردن. لازم و متعدی استعمال شود. (اقرب الموارد) ، گائیدن جاریه را. (منتهی الارب) (ذیل اقرب الموارد) ، بستن سر مشک را به بند سر مشک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، پر کردن مشک، گریختن است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

قنطره

قنطره
پُل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، دِهلِه، خَدَک، بَل، پول، جَسر
قنطره
فرهنگ فارسی عمید

حمطره

حمطره
پر کردن مشک، زه کردن کمان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا