معنی قاطعه قاطعه قاطع ها، تغییر ناپذیرها، قطع کننده ها، برنده ها، تیزها، بران ها، محکم ها، استوارها، جمع واژۀ قاطع تصویر قاطعه فرهنگ فارسی عمید
مقاطعه مقاطعه از هم بریدن و جدا شدن، ترک مراوده و مکاتبه کردن، برعهده گرفتن کاری معین با مزد مشخص، پیمانکاری فرهنگ فارسی عمید
قارعه قارعه صد و یکمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱ آیهجمعِ قَوارِعروزِ قیامَت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، یومُ الجَمع، روزِ شُمار، روزِ دِرَنگ، یومُ الدین، روزِ وانَفسا، فَرجام گاه، روزِ پَسین، یومُ الحِساب، یومُ السَبع، یومُ التَلاقی، رَستَخیز، روزِ اُمید و بیم، یومُ القَرار، رَستاخیز، سَتخیز، طامة الکُبریٰ، یومُ دین، روزِ بازپُرس، روزِ رَستاخیز، یومُ الحَشر، روزِ بازخوٰاست، یومُ النُشور، روزِ جَزا، یومُ التَّناد، نُشور فرهنگ فارسی عمید
قاطمه قاطمه موی دم یا یال اسب و استر، رشته و طنابی که از موی دم و یال اسب و استر بافند بزمو تاب فرهنگ لغت هوشیار