- قار
- بانگ کلاغ، صدای کلاغ، قارقار
قیر، مادۀ غلیظ و سیاه رنگی که از نفت گرفته می شود، زفت
کنایه از سیاه،برای مثال در غم آزت چو قیر سر شده چون شیر / وآن دل چون تازه شیر نوشده چون قار (ناصرخسرو۱ - ۲۵۱)
برف،برای مثال چشم این دائم سفید از اشک حسرت همچو قار / روی او دائم سیه از آه محنت همچو قیر ، سفید(انوری - ۲۴۵)
قارّ و قور: صدای شکم، کنایه از سر و صدا، هیاهو
معنی قار - جستجوی لغت در جدول جو
- قار
- لاتینی تازی گشته گردوی امریکایی قیر گژف زفت، سیاه تار، دوده زکاب زکاب (مرکب که با آن نویسند) ترکی برف، سپید روز خنک، ایستاده آرام
- قار
- برف، سفید
- قار
- قیر، دوده مرکب، سیاه
- قار ((رّ))
- قرارگیرنده، ثابت. (? (قاراشمیش درهم و برهم، هرج و مرج
- قار
- قرار گیرنده، ثابت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشکاد
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار فریدون پادشاه پیشدادی، نام یکی از خاندانهای بزرگ در دوره اشکانیان، نام پسر قباد و برادر انوشیروان پادشاه ساسانی
قایق، کرجی، کشتی کوچک
ریش کننده، زخم زننده،، ستور تمام دندان، چهارپایی که دندان های نیش او درآمده باشد
کوبنده، کوبندۀ در، فال زننده، به قرعه، قرعه کشنده
هر یک از قطعات پنج گانۀ وسیع و پیوستۀ خشکی های زمین مثلاً قارۀ آسیا، قارۀ اروپا، برّه
قارۀ سیاه: کنایه از افریقا
قارۀ سیاه: کنایه از افریقا
خواننده قرآن یا کتاب آسمانی
کوه کوچک مستدیر، سنگ بزرگ، کوهک خرد جدا از کوهها، خشکی بزرگ در میان آب
نادرست نویسی غارن: فرزند کاوه، فرزند ونداد هرمز از شاهزادگان مازندران شمشیر دار
قرعه کشنده، کوبنده در
خاینده جونده خاینده و جاونده مانند موش
پشه خاکی، خر زهره کوهی
آب فسرده یخ، زمهریر
کمان بی زه، دندان گوالش در ستور، رته پندک هندی ریش کننده زخم زننده: قارح تر از عقاب و دلاورتر از غراب هشیارتر ز عقعق و چابک تر از زغن
یک رستنی که ریشه و برگ و گل ندارد و فقط تنه دارد، و ماده کلروفیل در آن نیست، شکلش چتری و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنه درختان میروید
دله هر چه خور، خونمرده
کرجی بلم، آبجوی
خواننده، خواننده قرآن
گیاهی ست چتری شکل که برگ و ریشه ندارد و هر دو نوع سمی و خوراکی آن وجود دارد
گیاهی چتری شکل، بدون ریشه و برگ و گل که فقط بدنه دارد و مادۀ کلروفیل در آن وجود ندارد و غالباً در جاهای مرطوب و یا در تنۀ درختان می روید، برخی انواع آن خوردنی است، گیاهی بسیار ریز و بدون کلروفیل که روی بعضی از مواد خوراکی مانند نان پیدا می شود و برای انسان مضر است، کفک، سماروغ، چترمار، خایه دیس، رچله، خله، اکارس
کسی که قرآن را خوب و خوش با صدای بلند و با صوت یا ترتیل می خواند، در علم نجوم ستاره ای در کنار بنات النعش، برای مثال قاری بر نعش در سواری / کی دور بود زه نعش، قاری (نظامی۳ - ۴۶۲)
گاو دار، آهنگر
آرمیدن
ماهی گوشتخوار ماهی کوهاندار، آلاله
صیغه مبالغه چرخ دار، بسیار لعن کننده