معنی قار
- قار
- سیاه، (برهان) (آنندراج)،
سیاهی، (مهذب الاسماء) :
بند من وزن سنگ دارد و روی
روز من رنگ قیر دارد و قار،
مسعودسعد،
، دودۀ مرکب، مرکب:
سر نامه چون گشت مشکین ز قار
نخست آفرین کرد بر کردگار،
فردوسی،
، خون که در پوست بمیرد، (مهذب الاسماء)، شتران یا گلۀ بزرگ از شتران، درختی است تلخ، (آنندراج)
