- فَاغِر
- باز، خالی
معنی فَاغِر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رونق، درخشان، راغب
بدبین، طعنه آمیز، طنزآمیز، تمسخرآمیز، طعن آمیز، طنز نویس، توهین آمیز، تحقیرآمیز، مسخره آمیز
افسونگر، جادوگر، جذّاب، شعبده باز
سپاسگزار، متشکّرم
جذب کننده، مشغول
بازدیدکننده
زورآور، فاتح، سرکوبگر، غلبه آور
استبدادی، ظالم
توانا، قادر، رهبری کردن
استادانه، ماهر
عمیق، سیب
مست، خردکننده
خیانت کار، ترک کنید
عالی، فوق العاده، برتر
بیدار، مراقب
پروازان، پرنده
لطافت، لوکس، مجلّل، فراوان، باشکوه، متکبّرانه، برتر، عالی، فانتزی
بی ادب، بداخلاق، شرور
بی حوصله، ولرم، بی روح
متحیّر، گیج شده، پریشان
همه جا حاضر، حاضر
خواهان، مایل، مشتاق
یادآور، به یاد داشته باشید
استبدادی، ناعادلانه
پر فشار، فوریه، محکم
شایسته، ناسپاس
سوت زدن، خس خس سینه
عرضی، گذرا
ظاهری، آشکار، قابل مشاهده، ظاهر
بافته شده
فراوان، مازاد