بزرگ شمردن کار را و بر طاقت خود انجام آن را اعتماد نکردن، پر شدن ظرف. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تنگ گردیدن کار و درماندن در سرانجام آن. (منتهی الارب)
بزرگ شمردن کار را و بر طاقت خود انجام آن را اعتماد نکردن، پر شدن ظرف. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تنگ گردیدن کار و درماندن در سرانجام آن. (منتهی الارب)
مقابل اصل، آنچه بخشی از چیز دیگر است، مقابل اصل، شاخه، شاخ درخت، نتیجه، محصول، برای مثال مروت زمین است و سرمایه زرع / بده کاصل خالی نماند ز فرع (سعدی۱ - ۱۵۱)، سود
مقابلِ اصل، آنچه بخشی از چیز دیگر است، مقابلِ اصل، شاخه، شاخ درخت، نتیجه، محصول، برای مِثال مروت زمین است و سرمایه زرع / بده کاصل خالی نماند ز فرع (سعدی۱ - ۱۵۱)، سود
دردمند کردن کسی را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، مصیبت زده ساختن. (منتهی الارب). اندوهگین کردن. (زوزنی) ، دردمند شدن مردم به گم کردن چیز گرامی و عزیز. (منتهی الارب) ، پهلو بر زمین نهادن. (از تاج المصادر بیهقی)
دردمند کردن کسی را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، مصیبت زده ساختن. (منتهی الارب). اندوهگین کردن. (زوزنی) ، دردمند شدن مردم به گم کردن چیز گرامی و عزیز. (منتهی الارب) ، پهلو بر زمین نهادن. (از تاج المصادر بیهقی)
کار زشت و سخت از حد درگذشته در زشتی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آب شیرین و آب زلال. (منتهی الارب). آب گوارا و گویند آب زلال و ضد آن مضاض است. (از اقرب الموارد)
کار زشت و سخت از حد درگذشته در زشتی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آب شیرین و آب زلال. (منتهی الارب). آب گوارا و گویند آب زلال و ضد آن مضاض است. (از اقرب الموارد)
به ترکی دنبلان (!) و به فارسی گشنج نامند و او غیر اقسام فطر است و مدور، و قریب بقدر نارنج و کوچکتر از آن میباشد و در زیر زمین نزدیک آبها متکون میشود و شیرین و لذیذ و سرد و تر، و بهتر از فطر مأکول و غلیظ است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
به ترکی دنبلان (!) و به فارسی گشنج نامند و او غیر اقسام فطر است و مدور، و قریب بقدر نارنج و کوچکتر از آن میباشد و در زیر زمین نزدیک آبها متکون میشود و شیرین و لذیذ و سرد و تر، و بهتر از فطر مأکول و غلیظ است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
یاوه گفتن، سرخ رنگ کردن، رگ انگشت شکستن شرابی که از جو و مویز و جز آن گیرند آب جو. یا به کوزه فقاع تپاندن، راه دخل و تصرف را بستن، گونه ای قارچ از تیره اتوبازید یومیست ها که در اماکن نمناک می روید و جزو قارچ های سمی و در تداول عامه به نام کله مار موسوم است
یاوه گفتن، سرخ رنگ کردن، رگ انگشت شکستن شرابی که از جو و مویز و جز آن گیرند آب جو. یا به کوزه فقاع تپاندن، راه دخل و تصرف را بستن، گونه ای قارچ از تیره اتوبازید یومیست ها که در اماکن نمناک می روید و جزو قارچ های سمی و در تداول عامه به نام کله مار موسوم است