معنی فزع - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فزع
فزع
- فزع
- ترس، بیم، هراس، ناله و زاری، فریاد
فزع اکبر: ترس و بیم روز قیامت
فرهنگ فارسی عمید
جزع
- جزع
- فغان و زاری و ناله و اندوه گذرگاه دره، محله قوم گذرگاه دره، محله قوم بیتابی کردن، نا شکیبائی بیتابی کردن، نا شکیبائی
فرهنگ لغت هوشیار
جزع
- جزع
- سنگی سیاه با خال های سفید، زرد و سرخ که در معدن عقیق پیدا می شود، مهرۀ یمانی، کنایه از چشم زیبا
فرهنگ فارسی عمید