جدول جو
جدول جو

معنی فسخورد - جستجوی لغت در جدول جو

فسخورد
(فُ)
دهی از دهستان بالا از شهرستان اردستان که دارای 500 تن سکنه است. آب مشروب آن از قنات و محصول عمده اش غله، خشکبار، کتیرا، تره بار، پشم و روغن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برخورد
تصویر برخورد
تصادف، ملاقات، به هم رسیدن دو چیز یا دو تن هنگام رد شدن و گذشتن از جایی
برخورد کردن: همدیگر را دیدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، کنایه از باشدت وخشونت رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آبخورد
تصویر آبخورد
نصیب، قسمت، روزی، برای مثال جان شد اینجا چه خاک بیزد تن / کآبخوردش ز خاکدان برخاست (خاقانی - ۶۱) کنار رودخانه، تالاب،
سرچشمه و محلی که از آنجا آب بردارند یا آب بخورند، برای مثال در او نیست روینده را آبخورد / که گرماش گرم است و سرماش سرد (نظامی۶ - ۱۱۱۴)
مقام، منزل، جایگاه، آب خوردن، برای مثال درخت ارچه سبزش کند آبخورد / شود نیز زافزونی آب زرد (امیرخسرو - لغتنامه - آبخورد)
آبخورد کردن: توقف کردن، برای مثال شه عالم آهنج گیتی نورد / در آن خاک یک ماه کرد آبخورد (نظامی۵ - ۹۲۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فاخوره
تصویر فاخوره
سفال سازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آبخورد
تصویر آبخورد
آب خوردن، آبخور آبشخور منهل مشرب)، قسمت نصیب روزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
بهم خوردن دو چیز، تصادف
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه پس مانده غذای دیگران را میخورند، پس خورده یا باز مانده طعام و غذا و شراب سوء ر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فاخوری
تصویر فاخوری
سریانی تازی گشته از فخرا سفال ساز سفالگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
((بَ خُ))
به هم رسانیدن دو چیز، تصادم، به هم رسیدن دو کس، تصادف، ملاقات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درخورد
تصویر درخورد
((دَ. خُ))
مناسب، سزاوار، درخور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آبخورد
تصویر آبخورد
((خُ))
آب خوردن، آبخور، آبشخور، بهره، نصیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از همخورد
تصویر همخورد
تطابق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
تصادم، ضربه، تماس، تصادف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پس ورد
تصویر پس ورد
گذرواژه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
Impingement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
interférence
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
gangguan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
সংঘর্ষ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
mgongano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
çarpışma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
충돌
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
干渉
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
הִתְנַגְּשׁוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
टकराव
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
вплив
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
การกระทบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
botsing
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
interferencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
interferenza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
interferência
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
影响
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
naruszenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
Beeinträchtigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
воздействие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برخورد
تصویر برخورد
مداخلت
دیکشنری فارسی به اردو