معنی برخورد
- برخورد
- تصادف، ملاقات، به هم رسیدن دو چیز یا دو تن هنگام رد شدن و گذشتن از جایی
برخورد کردن: همدیگر را دیدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، کنایه از باشدت وخشونت رفتار کردن
واژههای مرتبط با برخورد
برخورد
- برخورد
- تصادم، ضربه، تماس، تصادف
برخورد
- برخورد
- بهم خوردن دو چیز، تصادف
برخورد
- برخورد
- به هم رسانیدن دو چیز، تصادم، به هم رسیدن دو کس، تصادف، ملاقات
برخورد
- برخورد
- Impingement
برخورد
- برخورد
- воздействие
برخورد
- برخورد
- Beeinträchtigung
برخورد
- برخورد
- вплив
برخورد
- برخورد
- naruszenie
برخورد
- برخورد
- 影响
