- فرونگر
- آنکه به پایین نگاه کند، کنایه از تنگ چشم، دون همت
معنی فرونگر - جستجوی لغت در جدول جو
- فرونگر
- آنکه به پایین نگاه کند مقابل زبرنگر، دون همت
- فرونگر ((~. نِ گَ))
- کسی که به پایین نگاه کند، تنگ چشم، دون همت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه جادو و نیرنگ کند
افسونگر، برای مثال چنان کز فسونگر گریزند دیوان / به صد میل از ایشان گریزد فسونگر (قطران - ۱۲۱)
بیانگر
کسی که شغلش ساختن آلات چوبی است نجار چوب تراش
جلا دهنده، صیقل گر
آنکه روغن از دانه های نباتی گیرد عصار روغنی
جادوگر، ساحر، مارگیر
افروزنده، روشن کننده
آنکه پیشه اش افسون کردن و افسون خواندن است، کسی که افسون می خواند، ساحر، جادوگر، افسون خوان
افسونگری، شغل و عمل افسونگر، جادوگری، افسون کردن
کسی که کارش گرفتن روغن از دانه های گیاهان است، عصار، روغنی
مربوط به فرهنگ، کسی که در آموزش وپرورش کار می کند، معلم، مربی، شخص بافرهنگ و باادب
روشن کننده، برافروزنده، کنایه از برطرف کنندۀ ابهام، مفسر، تفسیر کننده، جلادهنده، صیقل گر، برای مثال تا تیغ آفتاب چو روشنگری مقیم / بر روی چرخ آینه کردار می رود (سیدحسن غزنوی - لغتنامه - روشنگر)
آنکه در پی دانش و دانش آموزی بود
چوبی که در پس در اندازند تا گشوده نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد برای شمارش کشتی و هواپیما: دو فروند کشتی سه فروند هواپیما
احاطه کننده، محاصره کننده
قابل پرستش معبود: گذر کردم زآب و شکر گفتم بسجده پیش یزدان گرو گر. (لبیبی) توضیح در این مورد بعضی فرهنگها بمعنی قاهر و قادر و غالب (صفات خدا) و برخی دیگر بمعنی مراد بخش نوشته اند (برهان) و صحیح نمی نماید، خدای تعالی (و آن بجای ترکیب توصیفی یزدان گرو گر یا خدای گرو گر است: فرزند تو امروز بود جاهل و عاصی فردات چه فریاد رسد پیش گرو گر ک (ناصر خسرو)
((فَ. وَ دِ))
فرهنگ فارسی معین
فروند، چوبی که در پس می انداختند تا در باز نشود، سکان کشتی، بادبان کشتی، واحد شمارش کشتی و هواپیما
کسی که پیشه اش ساختن اسباب و آلات چوبی است، درگر، نجار، چوب تراش
Bewitching
Cultural, Culturally
cultural, culturalmente
чарующий
культурный , культурно
bezaubernd