- فرایزن
- شورای عالی
معنی فرایزن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، از بزرگان و مشاوران دربار قباد پادشاه ساسانی، نام یکی از پادشاهان ساسانی
جمع فرزین، از ریشه پارسی فرزین ها
مشاور
طرف مشورت، مستشار، رایزن اندرزپد
مسئول امور فرهنگی سفارت، کسی که در امری با وی مشورت می کنند، طرف مشورت، مستشار، مشاور، برای مثال چنین گفت با رایزن ترجمان / که در سایۀ شاه دائم بمان (نظامی5 - ۸۶۲) ، دانا
فرمان ها
مشاوره، مشورت
ادب کردن
تصاعد
متصاعد، متعالی، صعودی
بعد، فضا
عمل و شغل رایزن مشاوره
آلتی است که بدان بیختنیها چون شکر و آرد و امثال آن را بیزند پروزن آرد بیز گرمه بیز گرمه ویز تنگ بیز ماشوب پا لونه پالوانه الک غربال ترشی پالا سماق پالا مسحل هلهال
سراینده، در حال سرودن
جمع شریان، سرخرگ ها جمع شریان رگهایی که خون را از قلب به طرف اعضا و انساج برند رگهای جهنده سرخ رگها. توضیح این کلمه به دو یاء است ولی بعضی یاء اول را به همزه تبدیل کنند و شرائین گویند و آن بر خلاف قاعده عربی است
در حال گراییدن، گراینده
خوب، عالی، بلند، والا، راست، مستقیم، پاک دامن، پرهیزکار، نیکوکار، درست کردار، راستگو،
اوج و حضیض، فیرون، کواکب سعد و نحس،برای مثال حسودت در ید بهرام فیرون / نظر زی تو ز برجیس فرارون (دقیقی - ۱۰۴) ، ستاره شمر چون فرارون بیافت / دوید و به سوی فریدون شتافت (فردوسی - لغت نامه - فرارون)
اوج و حضیض، فیرون، کواکب سعد و نحس،
گیاهی علفی با برگ های بلند، گل های چتری و ارتفاعی در حدود یک متر که شیرابه ای سمّی دارد و در طب قدیم برای معالجۀ استسقا، قولنج و عرق النسا به کار می رفته
در حال سرودن، در حال آوازخوانی
افراشتن، گشودن، باز کردن، بستن
در حال حرف زدن، دراینده، گوینده
فرفیون، گیاهی علفی با برگ های بلند، گل های چتری و ارتفاعی در حدود یک متر که شیرابه ای سمّی دارد و در طب قدیم برای معالجۀ استسقا، قولنج و عرق النسا به کار می رفته
شریان ها، سرخ رگ ها، جمع واژۀ شریان
دیدن، نگاه کردن، نگریستن، دیدار کردن
بلعیدن، فروبردن چیزی به گلو، بلع کردن، اوباریدن
راست شدن موی در بدن، از هم جدا شدن، فراخ شدن
فرمان ها، امرها، دستورها، رل ها، جمع واژۀ فرمان
مقابل امروزین، مربوط به فردا، کنایه از مربوط به آینده