در بالای وادی الشراه قریه ای است بنام فارع که درخت خرما بسیار دارد. ساکنانش معلوم نیست از کدام قبیله اند. آبهای آن از چشمه هایی است که در زیر زمین جریان دارند. (از معجم البلدان)
در بالای وادی الشراه قریه ای است بنام فارع که درخت خرما بسیار دارد. ساکنانش معلوم نیست از کدام قبیله اند. آبهای آن از چشمه هایی است که در زیر زمین جریان دارند. (از معجم البلدان)
اسم فاعل از فرع و فروع، بمعنی بالارونده بر کوه و فرودآینده به وادی، بلندبالای نیکوهیأت، یک تن از اطرافیان سلطان: هو فارع من فرعه السلطان، او یکی از یاران سلطان است. (از اقرب الموارد). ج، فرعه، جبل فارع، کوهی را میگویند که درازتر از کوه دیگر باشد. (از اقرب الموارد)
اسم فاعل از فرع و فروع، بمعنی بالارونده بر کوه و فرودآینده به وادی، بلندبالای نیکوهیأت، یک تن از اطرافیان سلطان: هو فارع من فرعه السلطان، او یکی از یاران سلطان است. (از اقرب الموارد). ج، فَرَعه، جبل فارع، کوهی را میگویند که درازتر از کوه دیگر باشد. (از اقرب الموارد)
آزاد و رها، بی نیاز، بی خبر، بی اطلاع، برای مثال اگر تو فارغی از حال دوستان یارا / فراغت از تو میسر نمی شود ما را (سعدی۲ - ۳۰۵)، آسوده، بدون نگرانی فارغ کردن: آسوده کردن، کنایه از زایاندن مثلاً ماما به سختی او را فارغ کرد، آزاد کردن، بی نیاز کردن فارغ شدن: آسوده شدن، کنایه از وضع حمل کردن، زایمان کردن
آزاد و رها، بی نیاز، بی خبر، بی اطلاع، برای مِثال اگر تو فارغی از حال دوستان یارا / فراغت از تو میسر نمی شود ما را (سعدی۲ - ۳۰۵)، آسوده، بدون نگرانی فارغ کردن: آسوده کردن، کنایه از زایاندن مثلاً ماما به سختی او را فارغ کرد، آزاد کردن، بی نیاز کردن فارغ شدن: آسوده شدن، کنایه از وضع حمل کردن، زایمان کردن
مؤنث فارع. زیر کوه، آب راهۀ بلند. (منتهی الارب). ج، فوارع، اندازه ای ازغنائم که رو به فزونی باشد اما خمس بدان تعلق نگیرد. (از اقرب الموارد) ، فارعه الطریق، بالای راه و محل قطع یا حواشی آن. (از اقرب الموارد)
مؤنث فارع. زیر کوه، آب راهۀ بلند. (منتهی الارب). ج، فوارع، اندازه ای ازغنائم که رو به فزونی باشد اما خمس بدان تعلق نگیرد. (از اقرب الموارد) ، فارعه الطریق، بالای راه و محل قطع یا حواشی آن. (از اقرب الموارد)
منطقه وسیعی است که قسمتی از جنوب و جنوب باختری کشور ایران را فرا گرفته و تقریباً از یازده قرن پیش از میلاد مسیح محل سکنای رشیدترین طوایف آریائی بنام پارس بوده و بهمین مناسبت به پارس موسوم گردیده است
منطقه وسیعی است که قسمتی از جنوب و جنوب باختری کشور ایران را فرا گرفته و تقریباً از یازده قرن پیش از میلاد مسیح محل سکنای رشیدترین طوایف آریائی بنام پارس بوده و بهمین مناسبت به پارس موسوم گردیده است