معنی فارد - فرهنگ فارسی عمید
معنی فارد
- فارد
- تنهامانده، جدامانده، یکه و تنها، یگانه
تصویر فارد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فارد
فارد
- فارد
- بر گرفته از فرید تازی یکتا یکی از بازی های هفتگانه نرد تنها جدا مانده، یگانه یکی از بازی های هفتگانه نرد دور اول از بازی نرد (در قدیم)
فرهنگ لغت هوشیار
فارد
- فارد
- یکی از بازی های هفتگانه نرد، دور اول از بازی نرد (در قدیم)
فرهنگ فارسی معین