معنی فارغ
- فارغ
- آزاد و رها، بی نیاز، بی خبر، بی اطلاع،
برای مثال اگر تو فارغی از حال دوستان یارا / فراغت از تو میسر نمی شود ما را ،(سعدی۲ - ۳۰۵)
آسوده، بدون نگرانی
فارغ کردن: آسوده کردن، کنایه از زایاندن مثلاً ماما به سختی او را فارغ کرد، آزاد کردن، بی نیاز کردن
فارغ شدن: آسوده شدن، کنایه از وضع حمل کردن، زایمان کردن
