جدول جو
جدول جو

معنی غیهب - جستجوی لغت در جدول جو

غیهب
تاریکی، سیاوسیر، فرناس (غافل) : مرد، گرانجان: مرد، کند هوش سختی تاریکی شب، سخت سیاه (اسب شب)، جمع غیاهب
فرهنگ لغت هوشیار
غیهب
((غَ یا غِ هَ))
سختی تاریکی شب، سخت سیاه، جمع غیاهب
تصویری از غیهب
تصویر غیهب
فرهنگ فارسی معین
غیهب
ظلمت، تاریکی، شب بسیار تاریک، اسب سیاه، مرد غافل و کندذهن و ضعیف
تصویری از غیهب
تصویر غیهب
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غیاب
تصویر غیاب
نبود
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غیاب
تصویر غیاب
غایب شدن، ناپدید شدن، دور شدن از نظر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیوب
تصویر غیوب
غیب ها، ناپیداها، ناپدیدها، پنهان ها، جمع واژۀ غیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیبه
تصویر غیبه
قبۀ سپر، پولک های فلزی روی جوشن یا بر گستوان، برای مثال طبع مغناطیس دارد نوک تو کز اسب خصم / بر دو منزل بگسلاند غیبۀ بر گستوان (ازرقی - ۸۰)، تیردان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیاهب
تصویر غیاهب
غیهب ها، ظلمت ها، تاریکی ها، شبهای بسیار تاریک، اسبهای سیاه، مردان غافل و کندذهن و ضعیف، جمع واژۀ غیهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیهب
تصویر صیهب
سختی گرما، روز گرم، دراز بالا مرد، سنگناک، زمین داغ
فرهنگ لغت هوشیار
دشیاد دشتیاد زشتیاد به تو باز گردد غم عاشقی نگارا مکن این همه زشتیاد (رودکی) پرتاد تیر دان کیش جعبه ترکش، هر یک از آهن های تنک کوچک که برای ساختن جوشن و بکتر برهم نهند، دایره هایی در سپر که از چوب و ابریشم پیچیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیاهب
تصویر غیاهب
جمع غیهب، تاریکی ها سختی تاریکی شب، سخت سیاه (اسب شب)، جمع غیاهب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیاب
تصویر غیاب
غایب شدن، ناپدید شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیهم
تصویر غیهم
تاریکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیهق
تصویر غیهق
شادمانی، دیوانگی، شتر دراز بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیوب
تصویر غیوب
ناپدید شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیوب
تصویر غیوب
((غَ))
غایب شدن، ناپدید شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیبه
تصویر غیبه
((غِ بِ))
پولک جوشن، تکه های آهنی که در جوش به کار می بردند، تیردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیاب
تصویر غیاب
غایب شدن، ناپدید شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیه
تصویر غیه
فریاد، بانگ و آواز بلند
غیه برداشتن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه زدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن، غیه کشیدن
غیه کشیدن: بانگ برآوردن، فریاد بلند کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیب
تصویر غیب
هر سری که جز خداوند و بندگان برگزیده کسی آن را نمی داند، نهان از چشم، ناپیدا، ناپدید، پنهان، عالمی که خداوند، فرشتگان، کتاب های آسمانی، پیامبران، قیامت، بهشت و دوزخ در آن قرار دارند
غیب دانستن: آگاه بودن از مسائل پنهان
غیب شدن: غایب شدن، ناپدید شدن
غیب کردن: ناپدید کردن، پنهان کردن
غیب گفتن: خبر دادن از غیب و چیزهای پنهانی
در غیب: پنهانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیب
تصویر غیب
غایب شدن، ناپدید شدن، ناپدیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غهب
تصویر غهب
غافل شدن، بیخبر شدن و فراموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیه
تصویر غیه
فریاد، بانگ و صدای بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غیه
تصویر غیه
((یِ))
فریاد، جیغ و داد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیب
تصویر غیب
((غِ یْ))
غایب شدن، ناپیدا، پنهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غیهبان
تصویر غیهبان
تاریکی، شکم
فرهنگ لغت هوشیار