- غنیمت
- آنچه در جنگ به زور از دشمن گرفته شود، آنچه بی رنج و زحمت به دست آید
غنیمت داشتن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن
غنیمت دانستن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن،برای مثال صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش / گوی خیری که توانی ببر از میدانش (سعدی۱ - ۴۷۲)
غنیمت شمردن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است،برای مثال خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر / زآن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی - ۵۹)
معنی غنیمت - جستجوی لغت در جدول جو
- غنیمت
- اموالی که مسلمانان در جهاد با کفار حربی بدست آورند، مال و خواسته که از دشمن گرفته شود
- غنیمت ((غَ مَ))
- هر آن چه که در جنگ از حریف شکست خورده به دست آید، در فارسی هر مالی که بدون زحمت به دست آمده باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه در جنگ به قهر و غلبه از دشمن بگیرند، غنیمت، دشمن، برای مثال خویشتن دارد او دو هفته نگاه / هم بر آن سان که از غنیم غنیم (ابوحنیفۀ اسکافی - شاعران بی دیوان - ۵۹۲)
پروه گیرنده، پروه بی رنج
توانگری مالداری
توانگری، بی نیازی
کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، برای مثال خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر / زآن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی - ۵۹)
کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن، برای مثال صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش / گوی خیری که توانی ببر از میدانش (سعدی۱ - ۴۷۲)
کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن
غنیمت گرفتن به غنیمت رسیدن
پروه گرفتن به دست آوردن رایگانی گرفتن اموال دشمنان غنیمت یافتن، غنیمت شمردن غنیمت دانستن، یا به غنیمت چیزی را. غنیمت شمردن
برداشتن و نگاهداشتن غنیمت حمل غنیمت
آنکه مال غنیمت بردارد و نگاهدارد حامل غنیمت
غنیمت دانستن فایده و سود بردن از چیزی. یا غنیمت شمردن فرصت. استفاده کردن از فرصت
غنیمت دانستن فایده و سود بردن از چیزی. یا غنیمت شمردن فرصت. استفاده کردن از فرصت
پروه دانستن از خود دانستن مفت دانستن غنیمت شمردن مغتنم شمردن
غنیمت دانستن غنیمت شمردن
دادن مالی که به غنیمت گرفته شده
غنیمت گرفتن غنیمت یافتن