جدول جو
جدول جو

معنی غنیم

غنیم
آنچه در جنگ به قهر و غلبه از دشمن بگیرند، غنیمت، دشمن، برای مثال خویشتن دارد او دو هفته نگاه / هم بر آن سان که از غنیم غنیم (ابوحنیفۀ اسکافی - شاعران بی دیوان - ۵۹۲)
تصویری از غنیم
تصویر غنیم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غنیم

غنیم

غنیم
ظاهراً فارسی است بمعنی دشمن. (فرهنگ نظام). خصم. (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 182 ب). خصم اَلَدّ درتداول امروز گویند: کربلا غنیمت باشد... رجوع به فرهنگ نظام شود:
چو بنهاد جمشید سردر گریز
غنیمش ز دنبال با تیغ تیز...
فردوسی.
خویشتن دارد او دو هفته نگاه
هم بر آنسان که از غنیم غنیم.
ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 388).
مرد کو را نه گهر باشد نه نیز هنر
حلیت اوست خموشی چو تهیدست غنیم.
ابوحنیفۀ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390).
به چه روز نیک بیند ز تو کام دل فغانی
که چو بخت خود غنیمی به کمین بود مدامش.
بابافغانی (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 182ب)
لغت نامه دهخدا

غنیم

غنیم
مال غنیمت و نیل چیزی بی دسترنج. (منتهی الارب) (آنندراج). آنچه از جنگجویان به قهر و غلبه گیرند. (از المنجد). غُنم. مُغنَم. غَنیمَت. فَی ٔ
لغت نامه دهخدا

زنیم

زنیم
با پشتکار ناکس فرومایه، موله زاری (حرامزاده) روسپیزاده
زنیم
فرهنگ لغت هوشیار