آنچه در جنگ به زور از دشمن گرفته شود، آنچه بی رنج و زحمت به دست آید غنیمت داشتن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن غنیمت دانستن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن، برای مثال صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانش / گوی خیری که توانی ببر از میدانش (سعدی۱ - ۴۷۲) غنیمت شمردن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، برای مثال خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر / زآن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی - ۵۹) آنچه در جنگ به زور از دشمن گرفته شود، آنچه بی رنج و زحمت به دست آید غنیمت داشتن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن غنیمت دانستن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن، برای مِثال صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانَش / گوی خیری که توانی بِبَر از میدانش (سعدی۱ - ۴۷۲) غنیمت شمردن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، برای مِثال خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر / زآن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی - ۵۹)