جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غنیت

غنیت

غنیت
مالداری و توانگری. (غیاث اللغات). رجوع به غُنیه شود:
دارد یمین تو به سخا بیعت و یمین
خلق از یسار تو شده با غنیت و یسار.
سوزنی.
یک ساعته سخای یمین و یسار تو
دریا و کوه را ببرد غنیت و یسار.
سوزنی.
زن او آن فرصت غنیمت شمرد، و آن غیبت غنیت گمان برد. (سندبادنامه ص 155)
لغت نامه دهخدا

بنیت

بنیت
ساختمان، سرشت، نهاد، آفرینش، توان نیرو بنا، نهاد و آفرینش چیزی فطرت
فرهنگ لغت هوشیار

انیت

انیت
هستی جود، جمع انیات توضیح (هستی را انیت خوانند بتازی و ماهیت دیگر است و انیت دیگر)
فرهنگ لغت هوشیار

غنیمت

غنیمت
آنچه در جنگ به زور از دشمن گرفته شود، آنچه بی رنج و زحمت به دست آید
غنیمت داشتن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن
غنیمت دانستن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، غنیمت شمردن، برای مِثال صاحبا عمر عزیز است غنیمت دانَش / گوی خیری که توانی بِبَر از میدانش (سعدی۱ - ۴۷۲)
غنیمت شمردن: کنایه از فایده و سود بردن از آنچه در دسترس است، برای مِثال خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر / زآن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند (سعدی - ۵۹)
غنیمت
فرهنگ فارسی عمید