- غصص
- جمع غصه، انداک ها اندوه ها گلوگیری با خوراک
معنی غصص - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غم، اندوه
جمع حصه، بون ها موی رفتگی از سر، جمع حصه بهره ها برخه ها پاره ها
چیزی را به ستم از کسی گرفتن، مال کسی را به زور و ستم و خلاف میل و رضای او تصرف کردن، آنچه به ستم و قهر گرفته شود، مغصوب
حزن، اندوه، آنچه در گلوگیر گیر کند
غصه خوردن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن
غصه داشتن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن، غصه خوردن
غصه دادن: کسی را اندوهگین ساختن
غصه خوردن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن
غصه داشتن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن، غصه خوردن
غصه دادن: کسی را اندوهگین ساختن
شنا کردن و فرو رفتن در آب، زیر آب رفتن، به دریا فرو شدن برای بیرون آوردن چیزی
غوص کردن: در آب فرو رفتن، کنایه از در امری تامل کردن، غور کردن
غوص کردن: در آب فرو رفتن، کنایه از در امری تامل کردن، غور کردن
حصه ها، نصیب ها، بهره ها، بخش ها، جمع واژۀ حصه
قصه، بیست و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۸ آیه
کسی که لقمه در گلویش گیر کند و نتواند نفس بکشد، پر، انبوه، مکان پر از مردم، مرد مفلس
دمغازه دنب غازه دنبالچه بیخ دم
گلو گرفته، پر انباشته ممتلی پر انباشته: مجلس غاص باهلش بود
اندوه گلوگیر، حزن، غم و اندوه
ستاک نو شاخه شاخه بری، گرفتن چیزی را، نیاز بندی باز داشتن کسی را از بر آوردن نیازش، پر دانگی خوشه شاخه درخت شاخ، جمع اغصان غصون
بستم گرفتن، گرفتن چیزی به ستم و زور
بریدن گلو
تنگی تنگی سینه
شکر نکردن نعمت را، خرد و خوار شمردن، عیب گرفتن بر کسی سخن را
شنا کردن و فرو رفتن در آب
جمع قصه
شاخۀ درخت، شاخه