غصب غصب چیزی را به ستم از کسی گرفتن، مال کسی را به زور و ستم و خلاف میل و رضای او تصرف کردن، آنچه به ستم و قهر گرفته شود، مغصوب فرهنگ فارسی عمید
غصه غصه حزن، اندوه، آنچه در گلوگیر گیر کندغُصه خوردن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردنغُصه داشتن: غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن، غصه خوردنغُصه دادن: کسی را اندوهگین ساختن فرهنگ فارسی عمید
غصن غصن ستاک نو شاخه شاخه بری، گرفتن چیزی را، نیاز بندی باز داشتن کسی را از بر آوردن نیازش، پر دانگی خوشه شاخه درخت شاخ، جمع اغصان غصون فرهنگ لغت هوشیار