جدول جو
جدول جو

معنی غرغر - جستجوی لغت در جدول جو

غرغر
مرغ شاخدار ماکیان دشتی
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
فرهنگ لغت هوشیار
غرغر
((غَ غَ))
گلو، ابتدای گلو از طرف دهان
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
فرهنگ فارسی معین
غرغر
((غُ غُ))
سخنی که زیر لب از روی خشم گفته شود
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
فرهنگ فارسی معین
غرغر
غرغره، برای مثال ز بس چون و چرا کاندر دلم خاست / رسید از خیرگی جانم به غرغر (ناصرخسرو - لغت نامه - غرغر)، قصه چه کنم ز درد بیماری / شیرین جانم رسیده با غرغر (مسعودسعد - ۲۳۷)
جان به غرغر رسیدن: کنایه از جان به لب رسیدن
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
فرهنگ فارسی عمید
غرغر
پرنده ای صحرایی با دمی کوتاه و شبیه طاووس یا تذرو، مرغ شاخ دار
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
فرهنگ فارسی عمید
غرغر
Bellowing
تصویری از غرغر
تصویر غرغر
دیکشنری فارسی به انگلیسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که غرغر کند غرغرو، گویی کوچک و میان سوراخ که چون تکان دهند صدا کند، پیاله ای کوچک را به وسیله موی دم اسب بیک قطعه چوب آویزند و چون پیاله را دور گرداند صدای غرغر از آن بر آید
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است و آن را به نادرست قرقره نویسند و گویند چرخه پارسی تازی گشته از واژه های خرخره سر گلو از سوی دهان و از واژه خرخر آوایی که از دولاب هنگام چرخاندن غرغره بر آید آب در گلو گرداندن غرغره کردن چینه دان، سفیدی پیشانی مفرد غرغره یک مرغ شاخدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغرو
تصویر غرغرو
آنکه بسیار غرغرکند برای اظهار ناخشنودی غرغری
فرهنگ لغت هوشیار
غرغر، غلطکی چوبی یا چرخی که به دور محوری گردد و بر محیط آن شیاری جهت پیچیدن ریسمان یا گذرانیدن زنجیر وجود دارد مکب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغره
تصویر غرغره
خرخره، گلو، نای گلو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغره
تصویر غرغره
آب یا مایع شستشو دهنده دهان را در گلو گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغره
تصویر غرغره
((غَ غَ رِ))
قرقره، چرخی که ریسمان دور آن پیچیده می شود برای بالا کشیدن چیزی، قرقره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغرو
تصویر غرغرو
((غُ غُ))
آن که برای اظهار ناخشنودی بسیار غرغر کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرغره
تصویر غرغره
نای، گلو، خشک نای، غرغر
گرداندن آب یا مایع دیگر در دهان و گلو برای شستشوی آن، در پزشکی کنایه از محلولی که برای شستشوی دهان و گلو به کار برود
غرغره کردن: گرداندن آب یا مایع دیگر در دهان و گلو برای شستشوی آن، کنایه از تکرار طوطی وار سخنان شخص دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرور
تصویر غرور
ابرخویشی، باد، برتنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از غریر
تصویر غریر
جوان بی تجربه، مغرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرار
تصویر غرار
خدعه کننده، فریب دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرار
تصویر غرار
جوال، کیسۀ بزرگ و ستبری از نخ ضخیم یا پارچۀ خشن که برای حمل بار بر پشت چهارپایان بارکش می اندازند، تاچه، بارجامه، گوال، گاله، غنج، ایزغنج، غراره، جوالق، شکیش
دم تیز شمشیر
خواب کم
کسادی بازار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرار
تصویر غرار
مغرور شدن، فریب خوردن، بی تجربگی، ناآزمودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرور
تصویر غرور
احساس سربلندی و شادمانی به علت کسب موفقیت، احترام و غیره، کبر و نخوت، خودبینی، فریفتن، فریب دادن،
بیهوده امیدوار کردن کسی، فریب خوردن، به چیزی بیهوده طمع بستن
غرور جوانی: در پزشکی جوش غرور جوانی
غرور داشتن: مغرور بودن، کبر و نخوت داشتن، خودبین بودن، برای مثال زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه / رند از ره نیاز به دارالسّلام رفت (حافظ - ۱۸۴)
غرور خوردن: فریب خوردن
غرور دادن: فریب دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرغر
تصویر فرغر
جوی کوچکی که آب از آن عبور کرده و آب کمی به جا مانده باشد، بن مضارع فرغردن
فرهنگ فارسی عمید
فریبنده نوک زینه نوک شمشیر نیزه تیر، تیر نمونه، خواب کوتاه چرت، سرد بازاری، روش، شتاب، اندازه گول خوردن فریب خوردن، فریفتگی غرگی: کودکان را حرص می آرد غرار تا شوند از ذوق دل دامن سوار. (مثنوی) توضیح باین معنی در عربی غر و غره و غرور آمده. مکار خداع بسیار فریبنده: حکایت آن نکات از غدر این غاش غرار... چه رفته بر سبیل اختصار باقی نگذاشت... جوالی بزرگ که از کنف سازند
فرهنگ لغت هوشیار
فریفته، ترساننده، خوی نیکو، پذ رفتار پایندان، زندگی خوش، نا آزموده جوان، آفرینش نیکو گور کن از جانوران به باطل امیدوار شده فریفته، پذیرفتار، جوان ناآزموده
فرهنگ لغت هوشیار
چرخی است که ریسمان بر بالای آن اندازند و دلو آب و امثال آن را از چاه و غیره بمدد آن کشند غلطک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرور
تصویر غرور
فریفتن، بیهوده امیدوار کردن کسی را، کبر و نخوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرغور
تصویر غرغور
گور کن خرسک
فرهنگ لغت هوشیار
جوی آب، جایی که آب ازآن گذشته و مقدار کمی آب بجا مانده باشد خشک رودی که سیلاب از آنجا گذشته باشد و در هر جایی از آن قدری آب ایستاده باشد، آبگیر غدیر شمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرار
تصویر غرار
((غَ رّ))
مکار، بسیار فریبنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرار
تصویر غرار
((غِ))
دم تیز شمشیر و نیزه، خواب اندک، هر چیز کم، کسادی بازار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غریر
تصویر غریر
((غَ))
به باطل امیدوار شده، فریفته، پذیرفتار، جوان ناآز موده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرور
تصویر غرور
((غُ))
فریب دادن، به خود بالیدن، تکبر، نخوت، فریفتگی، ملی احساس سربلندی و افتخار نسبت به فرهنگ و توانایی های ملت خویش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرغر
تصویر فرغر
((فَ غَ))
جوی آب، خشک رود، جایی که آب از آن گذشته و مقدار کمی آب به جا مانده باشد، گودال، آبگیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرور
تصویر غرور
Pride, Arrogance, Haughtiness, Vanity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
высокомерие , гордость , тщеславие
دیکشنری فارسی به روسی