جدول جو
جدول جو

معنی غرغرو

غرغرو((غُ غُ))
آن که برای اظهار ناخشنودی بسیار غرغر کند
تصویری از غرغرو
تصویر غرغرو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با غرغرو

غرغرو

غرغرو
در تداول عامه آنکه بسیار غرغر کند برای اظهار ناخشنودی. قرقرو. آنکه بسیار لندد. آنکه عادت به ژکیدن دارد و بسیار ژکد. رجوع به غرغر شود
لغت نامه دهخدا

غرغری

غرغری
کسی که غرغر کند غرغرو، گویی کوچک و میان سوراخ که چون تکان دهند صدا کند، پیاله ای کوچک را به وسیله موی دم اسب بیک قطعه چوب آویزند و چون پیاله را دور گرداند صدای غرغر از آن بر آید
فرهنگ لغت هوشیار

غرغره

غرغره
پارسی است و آن را به نادرست قرقره نویسند و گویند چرخه پارسی تازی گشته از واژه های خرخره سر گلو از سوی دهان و از واژه خرخر آوایی که از دولاب هنگام چرخاندن غرغره بر آید آب در گلو گرداندن غرغره کردن چینه دان، سفیدی پیشانی مفرد غرغره یک مرغ شاخدار
فرهنگ لغت هوشیار

غرغرک

غرغرک
غرغر، غلطکی چوبی یا چرخی که به دور محوری گردد و بر محیط آن شیاری جهت پیچیدن ریسمان یا گذرانیدن زنجیر وجود دارد مکب
فرهنگ لغت هوشیار

غرغره

غرغره
قرقره، چرخی که ریسمان دور آن پیچیده می شود برای بالا کشیدن چیزی، قرقره
غرغره
فرهنگ فارسی معین