جدول جو
جدول جو

معنی غرضمند - جستجوی لغت در جدول جو

غرضمند
(غَ رَ مَ)
صاحب غرض. باغرض، حاجت مند. (آنندراج) :
عاشق نکند مآل بینی
کس عقل نجوید از غرضمند.
باقر کاشی (از آنندراج).
رجوع به غرض شود
لغت نامه دهخدا
غرضمند
حاجتمند، با غرض
تصویری از غرضمند
تصویر غرضمند
فرهنگ لغت هوشیار
غرضمند
بدخواه، غرض ورز، کینه توز، مغرض
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برزمند
تصویر برزمند
(پسرانه)
باشکوه، نام یکی از فرمانداران ایرانی که براسکندر شورید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فریمند
تصویر فریمند
(پسرانه)
صاحب زیبایی و شکوه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برومند
تصویر برومند
(پسرانه)
بارور، میوه دار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برهمند
تصویر برهمند
(پسرانه)
برهمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غرمنده
تصویر غرمنده
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خردمند
تصویر خردمند
دارای خرد، عاقل، دانا، هوشیار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کردمند
تصویر کردمند
چابک و چالاک، تند و تیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرهمند
تصویر فرهمند
باشکوه، با شان و شوکت، کنایه از دانا، هوشمند، برای مثال فرهمندی را به دل در جای ده / سود کی داردت شخصی فرهمند (ناصرخسرو - مجمع الفرس - فرهمند)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غیرتمند
تصویر غیرتمند
کسی که غیرت دارد، باغیرت، غیور، رشکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برهمند
تصویر برهمند
برهمن، عالم و پیشوای روحانی مذهب برهمایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ورجمند
تصویر ورجمند
ارجمند، دارندۀ ورج، صاحب ارج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دردمند
تصویر دردمند
بیمار، ناخوش، علیل، کسی که درد یا مرضی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برومند
تصویر برومند
بالغ، رشید مثلاً جوان برومند، بارور، باثمر، میوه دار،
میوده دهنده مثلاً درخت برومند،
خرم، شاداب مثلاً زمین برومند،
کامیاب، برخوردار مثلاً شاه برومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارجمند
تصویر ارجمند
با ارزش، گران بها، صاحب قدر و قیمت، عزیز، گرامی، بزرگوار، برای مثال ببینیم تا این سپهر بلند / که را خوار دارد که را ارجمند (فردوسی - ۴/۲۰۰)، مهم، شاخص، عالی، لایق، درخور
فرهنگ فارسی عمید
(غَ رَ مَ)
غرضمند بودن. غرض داشتن. صاحب غرض بودن، خودکامی. (ناظم الاطباء). رجوع به غرضمند و غرض شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غرولند
تصویر غرولند
سخن آهسته از روی خشم و اعتراض غرغر غر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرمنده
تصویر غرمنده
قهرآلود و خشمناک
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه غیرت دارد کسی که نگاهدار عصمت و آبرو و شرف و عزت است غیور غیرتناک غیرتی، حسود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرهمند
تصویر فرهمند
خردمند، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرجمند
تصویر فرجمند
با ارزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضامند
تصویر رضامند
خشنود خرسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خردمند
تصویر خردمند
عاقل، صاحب عقل و خرد صاحب خرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دردمند
تصویر دردمند
صاحب درد، درد آلود
فرهنگ لغت هوشیار
پیشوای روحانی آیین برهمایی و آنان یکی از سه طبقه مردم را در آیین برهمایی تشکیل میدهند. توضیح معرب این کلمه نیز (برهمن) و جمع آن (براهمه) است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برومند
تصویر برومند
باردار وبارور، صاحب نفع، مثمر، صاحب بر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزمند
تصویر ارزمند
عزیزوگرامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجمند
تصویر ارجمند
با ارج، باارزش، گرانبها، صاحب قدر و قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرضمندی
تصویر غرضمندی
غرض پرستی، حاجتمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کردمند
تصویر کردمند
تند و تیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرامند
تصویر کرامند
مهم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خردمند
تصویر خردمند
عاقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ارجمند
تصویر ارجمند
مورد احترام، محترم
فرهنگ واژه فارسی سره