جمع واژۀ غارز به معنی شتر مادۀ کم شیر. و در قول قطامی که گوید: ’حوالب غرّزاً و معا جیاعاً’ مقصود وی از غرز شترانی است که شیر آنها قطع شود. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ غارز به معنی شتر مادۀ کم شیر. و در قول قطامی که گوید: ’حوالب غُرَّزاً و معا جیاعاً’ مقصود وی از غرز شترانی است که شیر آنها قطع شود. (از اقرب الموارد)
نام نوعی از عصی الراعی (عصاالراعی) اصغر است. که سرخ مرد ماده باشد چه آن به دو قسم می شود: نر و ماده، و آن را به شیرازی کسته گویند. (برهان قاطع). نوعی از گیاه یز یا گیاهی است مانند کوم که بدترین چراگاه است. (منتهی الارب) (آنندراج). ضرب من الثمام او نباته صغیر کنبات الاذخرمن شر المرعی. (اقرب الموارد). نوعی کوچک از عصاالراعی. (دزی ج 2 ص 206). در تذکرۀ داود ضریر انطاکی با ’ر’ به جای ’ز’ آمده. رجوع به غرر و عصاالراعی شود
نام نوعی از عصی الراعی (عصاالراعی) اصغر است. که سرخ مرد ماده باشد چه آن به دو قسم می شود: نر و ماده، و آن را به شیرازی کسته گویند. (برهان قاطع). نوعی از گیاه یز یا گیاهی است مانند کوم که بدترین چراگاه است. (منتهی الارب) (آنندراج). ضرب من الثمام او نباته صغیر کنبات الاذخرمن شر المرعی. (اقرب الموارد). نوعی کوچک از عصاالراعی. (دزی ج 2 ص 206). در تذکرۀ داود ضریر انطاکی با ’ر’ به جای ’ز’ آمده. رجوع به غرر و عصاالراعی شود
بخشی است از حاکم نشین سعرد از ولایت بتلیس، و در منتهی الیه شمال غربی این ناحیه قرار دارد از مشرق به شروان، از جنوب شرقی به خودسعرد و از جنوب به بخش رضوان و از مغرب به ولایت دیاربکر و از شمال هم به بخشهای کنج و بتلیس محدود است. سکنۀ آن مرکب از کرد و بومی و چادرنشین است. کردهامسلمانند و گروهی ارمنی. سریانی و یزیدی نیز در آنجا ساکن اند. عشایر مهم کرد عبارتند از: پیختار، علیکان، رشکونان، یوران و ملکشیان. مرکز بخش قریۀ یدو است. محصولات آن حبوبات و ذخایر متنوع، انگور و انواع میوه و سبزیجات و توتون و غیر آنهاست. دارای 14 جامع و مسجد و قلاع و شهرهای ویران شدۀ قدیمی است. در قریۀ زیارت، زیارتگاه بزرگ ویس القرانی و نزدیک آن خانقاه آبادی نیز قرار دارد، و خرابه های شهری به نام ارزن در اطراف آن دیده می شود. (از قاموس الاعلام ترکی)
بخشی است از حاکم نشین سعرد از ولایت بتلیس، و در منتهی الیه شمال غربی این ناحیه قرار دارد از مشرق به شروان، از جنوب شرقی به خودسعرد و از جنوب به بخش رضوان و از مغرب به ولایت دیاربکر و از شمال هم به بخشهای کنج و بتلیس محدود است. سکنۀ آن مرکب از کرد و بومی و چادرنشین است. کردهامسلمانند و گروهی ارمنی. سریانی و یزیدی نیز در آنجا ساکن اند. عشایر مهم کرد عبارتند از: پیختار، علیکان، رشکونان، یوران و ملکشیان. مرکز بخش قریۀ یدو است. محصولات آن حبوبات و ذخایر متنوع، انگور و انواع میوه و سبزیجات و توتون و غیر آنهاست. دارای 14 جامع و مسجد و قلاع و شهرهای ویران شدۀ قدیمی است. در قریۀ زیارت، زیارتگاه بزرگ ویس القرانی و نزدیک آن خانقاه آبادی نیز قرار دارد، و خرابه های شهری به نام ارزن در اطراف آن دیده می شود. (از قاموس الاعلام ترکی)
زن قحبه و بدکار. (آنندراج). روسپی زن، مرد دیوث و قلتبان. (آنندراج) (انجمن آرا). قرنان. کشخان: حریف یکدگرند آن دو غرزن قواد که این از آن بجوی فرق کردنتوانی. سوزنی. من عزیزم مصر حرمت را و این نامحرمان غرزنان برزنند و غرچگان روستا. خاقانی
زن قحبه و بدکار. (آنندراج). روسپی زن، مرد دیوث و قلتبان. (آنندراج) (انجمن آرا). قرنان. کشخان: حریف یکدگرند آن دو غرزن قواد که این از آن بجوی فرق کردنتوانی. سوزنی. من عزیزم مصر حرمت را و این نامحرمان غرزنان برزنند و غرچگان روستا. خاقانی
موضعی است میان مکه و طائف. (منتهی الارب). جایگاهی است در بلاد هذیل. مالک بن خالد هزلی گوید: لمیثاء دار کالکتاب بغرزه قفار و بالمنجاه منها مساکن. (از معجم البلدان)
موضعی است میان مکه و طائف. (منتهی الارب). جایگاهی است در بلاد هذیل. مالک بن خالد هزلی گوید: لمیثاء دار کالکتاب بغرزه قفار و بالمنجاه منها مساکن. (از معجم البلدان)