معنی غره
- غرهغَرّه
- مغرور به چیزی، پشت گرم، فریفته
غرّه شدن: مغرور شدن، فریفته شدن، گول خوردن، برای مثال دشمن چو نکو حال شدی گرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چرب زبانیش (ناصرخسرو - ۲۹۵)
غرّه دادن: فریفتن
غرّه کردن: اظهار غرور و فخر فروشی کردن، فریفتنمغرور به چیزی، پشت گرم، فریفته
غَرّه شدن: مغرور شدن، فریفته شدن، گول خوردن، برای مِثال دشمن چو نکو حال شدی گِرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چرب زبانیش (ناصرخسرو - ۲۹۵)
غَرّه دادن: فریفتن
غَرّه کردن: اظهار غرور و فخر فروشی کردن، فریفتن
فرهنگ فارسی عمید