بانگ و دمدمه و نوحه در وقت گریستن. (برهان قاطع) (آنندراج). بانگ نوحه و گریستن. مخفف غرنگ. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج). بانگ و دمدمۀ گریستن بود در گلو. (فرهنگ اسدی) (از جهانگیری) (از اوبهی) : دو دستم به سستی چو پوده پیاز دو پایم معطل، دو دیده غرن. بوالعباس عباسی (از فرهنگ اسدی). ومعلوم نیست این بیت چگونه شاهد این معنی است و غرن که صفت دو دیده است چگونه معنی بانگ گریستن میدهد. اگر نه تربیت و اصطناع شاه بدی ملوک عصر بدندی همیشه جفت غرن. شمس فخری (از رشیدی) (از آنندراج) (از جهانگیری) (از انجمن آرا). ، گریۀ درگلو پیچیده. (برهان قاطع) (آنندراج)
نوعی گیاه از خانواده آرنها که از انواع آن اریصارن یا لوف آذان الفیل یا فیلگوش لوف الجعدرا میتوان نام برد. بندگاه میان ساعد و بازو از طرف بیرون: مرفق، از فنون کشتی گیری در خاک است و آن عبارتست از اینکه کت طرف را گرفته درو میکنند بطوریکه پشت طرف بخاک رسد. نوعی ازآن ایستاده عمل میشود و آنرا (آرنج سر پا) گویند