بدکار
احمق، کودن، کم خرد، ابله، خام ریش، دبنگ، دنگل، دنگ، خرطبع، بی عقل، گول، انوک، سبک رای، فغاک، کانا، گردنگل، خل، تاریک مغز، کردنگ، غمر، شیشه گردن، کهسله، ریش کاو، نابخرد، کم عقل، کاغه، تپنکوز، چل، لاده، بدخردبرای مثال دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در منّت تواند چه زیرک چه غتفره (سوزنی - ۸۳)برای مثال دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در منّت تواند چه زیرک چه غتفره (سوزنی - ۸۳)برای مثال دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در منّت تواند چه زیرک چه غتفره (سوزنی - ۸۳)برای مثال دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در منّت تواند چه زیرک چه غتفره (سوزنی - ۸۳)بدکار
اَحمَق، کُودَن، کَم خِرَد، اَبلَه، خام ریش، دَبَنگ، دَنگِل، دَنگ، خَرطَبع، بی عَقل، گول، اَنوَک، سَبُک رای، فَغاک، کانا، گَردَنگَل، خُل، تاریک مَغز، کَردَنگ، غَمر، شیشِه گَردَن، کَهسَلِه، ریش کاو، نابِخرَد، کَم عَقل، کاغُه، تَپَنکوز، چِل، لادِه، بَدخِرَدبرای مِثال دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در مِنّت توانَد چه زیرک چه غتفره (سوزنی - ۸۳)برای مِثال دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در مِنّت توانَد چه زیرک چه غتفره (سوزنی - ۸۳)برای مِثال دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در مِنّت توانَد چه زیرک چه غتفره (سوزنی - ۸۳)برای مِثال دهقان، امام غاتفری، مهتر سره / در مِنّت توانَد چه زیرک چه غتفره (سوزنی - ۸۳)