- عنبردان
- ظرفی که در آن عنبر می کردند، عنبرچه
معنی عنبردان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
امبر دان امبر چه
به رنگ عنبر، سیاه رنگ
دارای بوی خوش، خوش بو مانند عنبر
آکدان آنکه عیب مردم را شناسد
خوش بو، معطر
آمه زکابدان
دانۀ انار
آتشدان، منقل
آتشدان، منقل
جای عطر، ظرفی که در آن عطر نگه می دارند
آبادان شهری است در خوزستان
دانه انار
عنبری، عنبرینه
بامداد و شام
گریان اندوهگین