عطردان عطردان قوطی که در آن عطر و خوشبوی ریزند. (ناظم الاطباء). ظرفی که در آن عطر ریزند. (فرهنگ فارسی معین). جای عطر. بویدان. جؤنه. طبله. قسیمه. لطیمه. مسوف: غنچۀ گل عطردان سنبل موی تو است آفتاب از دور گردان سر موی تو است. حسین خالص (از آنندراج) لغت نامه دهخدا
داردان داردان زمینی که شاخه های درخت را در آن فرو برند تا سبز شود و از آنجا به جای دیگر نقل کنند تخمدان فرهنگ لغت هوشیار