جدول جو
جدول جو

معنی علیش - جستجوی لغت در جدول جو

علیش
(عُ لَ)
محمد بن احمد بن محمد علیش مالکی مغربی اشعری شاذلی ازهری. مکنی به ابوعبدالله. وی از علمای مالکی اواخر قرن 13 هجری قمری و اصل او از طرابلس غرب بود و در رجب سال 1217 هجری قمری در قاهره متولدشد و در ازهر تحصیل کرد و در سال 1245 هجری قمری در جامع ازهر به تدریس فقه مالکی پرداخت. وی متهم به همراهی قیام اعرابی شد و در حالی که در منزلش بستری بوداو را به بیمارستان زندان منتقل کردند و در نهم ذیحجۀ سال 1299 هجری قمری در آنجا درگذشت. او راست: 1- الایضاح فی الکلام علی البسمله الشریفه. 2- تدریب المبتدی و تذکرهالمنتهی، در فرائض مذاهب اربعه. 3- تقریب العقائد السنیه بالادله القرآنیه. 4- حاشیۀ شرح ایساغوجی شیخ الاسلام، در منطق، که آن را به نام ’القول المشرق علی شرح ایساغوجی فی المنطق’ نامیده است. 5- حاشیه بر رساله الصبان البیانیه، در علم بلاغت. 6- موصل الطلاب لمنح الوهاب فی قواعدالاعراب، که شرح قواعدالاعراب شیخ یوسف برناوی است. 7- هدایهالسالک الی اقرب المسالک، در فروع فقه مالکی. 8- هدایهالمرید لعقیدهالتوحید. که همه این کتب در قاهره بچاپ رسیده است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 125 از معجم المطبوعات ص 1372 و معجم المؤلفین ج 9 ص 12). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: فهرس المؤلفین بالظاهریه. هدیه العارفین بغدادی ج 2 ص 382. نفحهالبشام فی رحلهالشام قایاتی ص 6. معجم المطبوعات سرکیس ص 1372. فهرست الخدیویه ج 1 ص 385 و سایر مجلدات و صفحات. فهرس الازهریه ج 2 ص 383 و سایر مجلدات و صفحات. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 271 و سایر مجلدات و صفحات. الاعلام زرکلی ج 6 ص 244. اکتفاءالقنوع فندیک ص 495. مرآهالعصر زخوره ج 1 ص 196. الاّداب العربیه شیخو ج 2 ص 85. تاریخ آداب اللغه العربیۀ جرجی زیدان ج 4 ص 305
لقب عبدالله بن محمد بن احمد علیش. فقیه بود و در مصر متولد شد و در آنجا پرورش یافت و در سال 1294 هجری قمری درگذشت. او را رساله ای است در حساب و کتابی در منطق. (از معجم المؤلفین از الیواقیت الثمینۀ ازهری ج 1 ص 189)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلیش
تصویر آلیش
(دخترانه)
شعله، شعله گیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علیم
تصویر علیم
(پسرانه)
دانا، آگاه، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علیا
تصویر علیا
(دخترانه)
رفیع، والا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علیه
تصویر علیه
علیّه، بلند مرتبه، با رفعت، دارای شرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیا
تصویر علیا
هر مکان مرتفع، جای بلند، سرکوه، آسمان
مقابل سفلیٰ، ویژگی جای بلند، بالا، والا، با ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیق
تصویر علیق
تمشک، میوه ای ترش مزه شبیه شاتوت یا توت فرنگی و به رنگ سرخ مایل به سیاهی که بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگل ها و صحراها می روید در بعضی جاها آن را می کارند و تربیت می کنند و میوۀ بهتر و درشت تری از آن به دست می آورند، دارای ویتامین C، قند، اسیدسیتریک و اسیدمالیک بوده و اشتهاآور و ملین و مدر و ضد اسکوربوت است همچنین ترشح عرق را زیاد می کند و برای تصفیۀ خون نافع است، توت سه گل، تلو، توت العلیق، علّیق الجبل، سه گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیه
تصویر علیه
برضد، به زیان، مخالف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیه
تصویر علیه
بلند مرتبه، با رفعت، دارای شرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیم
تصویر علیم
دانا، دانشمند، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علیق
تصویر علیق
خوراک ستور، آنچه چهارپایان می خورند از کاه، جو، بیده و علف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلیش
تصویر خلیش
لجن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لش، لوش، لژن، بژن، لجم، لژم، غلیژن، غریژنگ، خرّ، خرد، خره، کیوغ،
شور و غوغا، آشوب
فرهنگ فارسی عمید
واسان خوراک ستور کاه و جو اسپست (یونجه)، کیهه از گیاهان خوراک ستوران از کاه و یونجه و علف و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هلیش
تصویر هلیش
نام پرنده ای مردارخوار، هلش. توضیح بنظرمی آید گونه ای کرکس باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیا
تصویر علیا
هر جای بلند، مونث اعلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیت
تصویر علیت
وهانگی انگیزگی علت بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیث
تصویر علیث
ورهمین نان از جو و گندم آمیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیف
تصویر علیف
گوسفند فربه
فرهنگ لغت هوشیار
انگشتال بیمار مریض بیمار رنجور، کسی که بر اثر بیماری و اختلال مزاج بنیه خود را از دست داده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیک
تصویر علیک
بر تو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلیش
تصویر آلیش
ترکی داد و ستد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیم
تصویر علیم
دانا، از نام های خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیه
تصویر علیه
بلند رتبه، رفیع القدر، بلند و بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عریش
تصویر عریش
کازه، کلبه، کجاوه، وادیج داربست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیش
تصویر خلیش
گل و لای، لجن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلیش
تصویر خلیش
شور و غوغا، آشوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خلیش
تصویر خلیش
((خَ))
باتلاق، گل و لای چسبنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عریش
تصویر عریش
((عَ))
کجاوه، هودج، کلبه، کومه، چفت انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیه
تصویر علیه
((عَ لَ هِ))
بر او، در فارسی به معنای ضد او، به زیان او
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیه
تصویر علیه
((عَ لِ یَّ))
مؤنث علی، بلند مرتبه، ارجمند، از اهل رفعت و شرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیم
تصویر علیم
((عَ))
دانا، آگاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیل
تصویر علیل
((عَ))
مریض، بیمار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیق
تصویر علیق
((عَ لِ))
خوراک چهارپایان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیت
تصویر علیت
((عِ یَّ))
علت بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علیا
تصویر علیا
((عُ لْ))
جای بلند، آسمان، سر کوه
فرهنگ فارسی معین