جدول جو
جدول جو

معنی علیق

علیق
خوراک ستور، آنچه چهارپایان می خورند از کاه، جو، بیده و علف
تصویری از علیق
تصویر علیق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با علیق

علیق

علیق
تَمِشک، میوه ای ترش مزه شبیه شاتوت یا توت فرنگی و به رنگ سرخ مایل به سیاهی که بوتۀ آن خودرو است و در جاهای گرم و مرطوب در جنگل ها و صحراها می روید در بعضی جاها آن را می کارند و تربیت می کنند و میوۀ بهتر و درشت تری از آن به دست می آورند، دارای ویتامین C، قند، اسیدسیتریک و اسیدمالیک بوده و اشتهاآور و ملین و مدر و ضد اسکوربوت است همچنین ترشح عرق را زیاد می کند و برای تصفیۀ خون نافع است، توتِ سِه گُل، تَلو، توتُ العَلیق، عُلَّیقُ الجَبَل، سِه گُل
علیق
فرهنگ فارسی عمید

علیق

علیق
واسان خوراک ستور کاه و جو اسپست (یونجه)، کیهه از گیاهان خوراک ستوران از کاه و یونجه و علف و غیره
فرهنگ لغت هوشیار

علیق

علیق
گیاهی است که به درخت پیچد. (از لسان العرب). گیاهی است که به درخت پیچد و شبیه به گل سرخ است و آن را عُلّیقی ̍ نیز گویند و یک دانۀ آن عُلّیقه است. (از اقرب الموارد). درختی باشد که برگ آن را پزند ودر خضاب به کار برند. (برهان قاطع) نباتی است خاردار و در برگ و شکل شبیه به گل سرخ و ثمرش در شکل و طعم مثل توت سیاه و آن را در دیلم ’تموش’ و به ترکی ’بکورنیکان’ و به یونانی ’باطس’ و به لاتینی ’روس وسائر’ و به فارسی ’ورد’ و به شیرازی ’توت سه گل’ نامند. وآن دو نوع است جبلی و غیرجبلی. غیرجبلی آن را به لاتین ’سارساهوره’ نامند. طبیعت آن مرکب القوی است و سردی و خشکی تا درجۀ دوم بر آن غالب است. جمیع اجزای آن مجفف و مبرد است و نیز رادع و حابس نفث الدم و نزف الدم و سیلان رحم است و مقوی احشاءالرأس نیز میباشد. ضماد برگ آن برای زخمهای سرد و برآمدگی حدقۀ چشم مفید است. و عصارۀ مسحوق ساق و برگ تازۀ آن با اندکی صمغ برای امراض حاره و باردۀ چشم بخصوص قرحه و دمعه و ناخنه و ورم و برآمدگی آن نافع است. خاییدن برگ آن برای قروح لثه و استرخای آن و قلاع و بدبویی دهان و جراحات تازۀ آن سودمند است، خاییدن میوۀ رسیدۀ آن نیز همین فایده را دارد. آشامیدن آب برگ و ساق تازۀ آن با اندکی صمغ عربی برای تقویت معده و نفث الدم و حبس اسهال و فضلات و بواسیر نافع است. و آشامیدن آب طبیخ برگ و میوۀ آن با گلاب در حین حیض مانع حمل است. و آشامیدن آب گل آن نیز حابس اسهال است. ضماد برگ آن مقوی معده است و بواسیری را که خون از آن جاری باشد درمان میکند و این ضماد محلل اورام و منفجرکننده دبیلات است و مانع ازدیاد آکله و نمله و ساعیه است. طلای عصارۀ میوۀ تازۀ آن برای تخفیف قروح رطبه ومنع سیلان چرک و رطوبات از آن مفید است و گل آن نیز این خاصیت را دارد. ضماد برگ و شاخه های تازه و نازک آن برای سحج رانها در هنگام سفر نافع است. طبیخ برگ و ثمر آن سیاه کننده موی است و خضابی است نیکو. و گویند هر کس بعد از هر حمام دو قدم خود را با آن بشویدموی او سفید نگردد. نوع جبلی آن کم خارتر است و خارهای آن باریکتر میباشد و خودش شبیه به نسرین است و خواصش مانند نوع غیرجبلی آن است. گویند که موسی (ع) آتش را از این درخت دیده است و برخی گویند که از درخت عناب دیده است. (از مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن). و آن را نوعی لبلاب نیز دانند. رجوع به لبلاب شود
لغت نامه دهخدا