بانگ و شور و غوغا. (برهان) (ناظم الاطباء). علالوش. هیابانگ: بجه از جو، سوی ما آ، که تماشاست در این سو ستر اﷲ علینا، چه علالاست در این کو. مولوی. - علالای سگ، پارس کردن او. بانگ او: زین همه بانگ و علالای سگان هیچ واماند ز راهی کاروان ؟ مولوی. ، تشنیع، کنایه و حرف پهلودار. (برهان) (ناظم الاطباء)
بانگ و شور و غوغا. (برهان) (ناظم الاطباء). علالوش. هیابانگ: بجه از جو، سوی ما آ، که تماشاست در این سو ستر اﷲ علینا، چه علالاست در این کو. مولوی. - علالای سگ، پارس کردن او. بانگ او: زین همه بانگ و علالای سگان هیچ واماند ز راهی کاروان ؟ مولوی. ، تشنیع، کنایه و حرف پهلودار. (برهان) (ناظم الاطباء)
عقلاء. جمع واژۀ عاقل. خردمندان. مردمان عاقل و خردمند و هوشیار. (ناظم الاطباء). رجوع به عقلاء و عاقل شود: سخن رسول دل و جان تست اگرخوب است خبر دهد عقلا را که جانت محترم است. ناصرخسرو. موسی زمان راتو یکی شهره عصائی بشناسند آنانکه عصای عقلااند. ناصرخسرو. من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا پدر بگوی که من بی حساب فرزندم. سعدی. - عقلای سبعه، حکمای سبعه. خردمندان هفتگانه. نام هفت تن خردمند معروف یونان باستان. رجوع به حکمای سبعه شود
عقلاء. جَمعِ واژۀ عاقل. خردمندان. مردمان عاقل و خردمند و هوشیار. (ناظم الاطباء). رجوع به عقلاء و عاقل شود: سخن رسول دل و جان تست اگرخوب است خبر دهد عقلا را که جانت محترم است. ناصرخسرو. موسی زمان راتو یکی شهره عصائی بشناسند آنانکه عصای عقلااند. ناصرخسرو. من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا پدر بگوی که من بی حساب فرزندم. سعدی. - عقلای سبعه، حکمای سبعه. خردمندان هفتگانه. نام هفت تن خردمند معروف یونان باستان. رجوع به حکمای سبعه شود
یکی از دهستان های چهارگانه شهرستان اردستان است که در خاور این شهرستان واقع شده و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است: حدود: از شمال به دهستان گرمسیر، از جنوب به دهستان برزاوند و بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، از خاور به دهستان پائین، از باختر به شهرستان کاشان. وضع طبیعی: در مرکز این دهستان دو رشته ارتفاع مجزا بنام کوه ’جقند’ و کوه ’لاسیب’ قرار دارد، که راه اردستان به اصفهان از وسط این دو ارتفاع میگذرد. و دیگر رشته ارتفاع کوه ’شورغستان’ که از جنوب خاور بطرف شمال باختر ادامه دارد (که خطالرأس این رشته ارتفاع حد طبیعی دهستان علیا را با بخش کوهپایه مشخص مینماید). ضمناً راه فرعی اردستان به اصفهان از گردنۀ شورغستان رشته ارتفاع نامبرده عبور میکند. هوای این دهستان نسبتاً معتدل، و آب مزروعی قراء از قنوات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، گردو، بادام، قیسی و کتیرا است. شغل اهالی زراعت و مختصری گله داری، و صنعت محلی آن کرباس بافی است. قرای این دهستان بوسیلۀ راههای ماشین رو و ارابه رو به یکدیگر مربوط میشوند. این دهستان از26 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 13340 تن است. قرای مهم آن عبارتند از کچوسنگ (مرکزدهستان) ، شیرازان، جنبه، فسخود، آونج. در بهار سال 1328 هجری شمسی بعلت جریان سیل، قسمتی از آبادیهای این دهستان خراب شد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
یکی از دهستان های چهارگانه شهرستان اردستان است که در خاور این شهرستان واقع شده و حدود و مشخصات آن به شرح زیر است: حدود: از شمال به دهستان گرمسیر، از جنوب به دهستان برزاوند و بخش کوهپایۀ شهرستان اصفهان، از خاور به دهستان پائین، از باختر به شهرستان کاشان. وضع طبیعی: در مرکز این دهستان دو رشته ارتفاع مجزا بنام کوه ’جقند’ و کوه ’لاسیب’ قرار دارد، که راه اردستان به اصفهان از وسط این دو ارتفاع میگذرد. و دیگر رشته ارتفاع کوه ’شورغستان’ که از جنوب خاور بطرف شمال باختر ادامه دارد (که خطالرأس این رشته ارتفاع حد طبیعی دهستان علیا را با بخش کوهپایه مشخص مینماید). ضمناً راه فرعی اردستان به اصفهان از گردنۀ شورغستان رشته ارتفاع نامبرده عبور میکند. هوای این دهستان نسبتاً معتدل، و آب مزروعی قراء از قنوات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، گردو، بادام، قیسی و کتیرا است. شغل اهالی زراعت و مختصری گله داری، و صنعت محلی آن کرباس بافی است. قرای این دهستان بوسیلۀ راههای ماشین رو و ارابه رو به یکدیگر مربوط میشوند. این دهستان از26 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن 13340 تن است. قرای مهم آن عبارتند از کچوسنگ (مرکزدهستان) ، شیرازان، جنبه، فسخود، آونج. در بهار سال 1328 هجری شمسی بعلت جریان سیل، قسمتی از آبادیهای این دهستان خراب شد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
مؤنث أعلی ̍. بلندتر. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، هر جای بلند. (از اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، علا. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). رجوع به أعلی ̍ شود. - الید العلیا خیر من الید السفلی، منظور از علیا در اینجا بخش نده و انفاق کننده و یا عفیف است. و مقصود از سفلی سؤال کننده و درخواست کننده است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب الموارد). - صفه اﷲ العلیا، منظور شهادت ’لا اله الاّ اﷲ’ است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب االموارد). - علیا مضر، قسمت بالای مضر، که گویند قریش و قیس است. و غیر از آنها را سفلی مضر گویند. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه)
مؤنث أعلی ̍. بلندتر. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه) ، هر جای بلند. (از اقرب الموارد) (متن اللغه). ج، عُلا. (تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه). رجوع به أعلی ̍ شود. - الید العلیا خیر من الید السفلی، منظور از علیا در اینجا بخش نده و انفاق کننده و یا عفیف است. و مقصود از سفلی سؤال کننده و درخواست کننده است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب الموارد). - صفه اﷲ العلیا، منظور شهادت ’لا اله الاّ اﷲ’ است. (از لسان العرب) (ذیل اقرب االموارد). - علیا مضر، قسمت بالای مضر، که گویند قریش و قیس است. و غیر از آنها را سفلی مضر گویند. (از تاج العروس) (اقرب الموارد) (متن اللغه)
دانشمندان، دانایان، لب کفته لب شکری: زن، جمع علیم، دانایان گروه ریسمان جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند، جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند
دانشمندان، دانایان، لب کفته لب شکری: زن، جمع علیم، دانایان گروه ریسمان جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند، جمع علیم دانایان دانشمندان. توضیح معمولا آن را جمع عالم گیرند
بدینگونه آمده است در فرهنگ رشیدی و برهان قاطع و غیاث اللغات و آنندراج و چون تازی نیست باید آلالا نوشته شود: بانگ، شور، نیش سخن پهلو دار گوشه زدن بانگ و شور و غوغا علالوش یا علالای سگ. پارس کردن سگ بانگ سگ، سخن پهلو دار. هیاهو، غوغا، شور
بدینگونه آمده است در فرهنگ رشیدی و برهان قاطع و غیاث اللغات و آنندراج و چون تازی نیست باید آلالا نوشته شود: بانگ، شور، نیش سخن پهلو دار گوشه زدن بانگ و شور و غوغا علالوش یا علالای سگ. پارس کردن سگ بانگ سگ، سخن پهلو دار. هیاهو، غوغا، شور