شکلی است از اشکال رمل. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از منتهی الارب). شکلی است منحوس از اشکال رمل. (غیاث اللغات) ، بندی است از بندهای کشتی. (منتهی الارب) :لفلان عقله یعقل بها الناس، هرگاه با مردم کشتی میگیرد پایهای آنان را می بندد و آن همان شغزبیه است. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، آنچه بدان بسته شود چون قید یا عقال. (از اقرب الموارد)
شکلی است از اشکال رمل. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از منتهی الارب). شکلی است منحوس از اشکال رمل. (غیاث اللغات) ، بندی است از بندهای کشتی. (منتهی الارب) :لفلان عقله یعقل بها الناس، هرگاه با مردم کشتی میگیرد پایهای آنان را می بندد و آن همان شغزبیه است. (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، آنچه بدان بسته شود چون قید یا عقال. (از اقرب الموارد)
امیال سرکوب شده که عوارض آن در زندگی فرد ظاهر می شود، کنایه از دشمنی، کینه، ناراحتی، درد دل، کنایه از امر پیچیده و دشوار، موضوع لاینحل، گره، کنایه از پیوند عقدۀ حقارت: در علم روانشناسی کنایه از حالت سرکوفتگی و افسردگی توام با کینه توزی که به سبب ناکامی، تحمل رنج، خفت و حقارت پدید می آید عقدۀ دل: غم دل، غم، غصه، گله، شکایتی که در دل نهفته باشد
امیال سرکوب شده که عوارض آن در زندگی فرد ظاهر می شود، کنایه از دشمنی، کینه، ناراحتی، درد دل، کنایه از امر پیچیده و دشوار، موضوع لاینحل، گره، کنایه از پیوند عقدۀ حقارت: در علم روانشناسی کنایه از حالت سرکوفتگی و افسردگی توام با کینه توزی که به سبب ناکامی، تحمل رنج، خفت و حقارت پدید می آید عقدۀ دل: غم دل، غم، غصه، گله، شکایتی که در دل نهفته باشد
دیت و گویند لنا عند فلان ضمد من معقله، یعنی از برای ما در نزد فلان باقی مانده ای از دیت است که بر او می باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، معاقل. (اقرب الموارد) ، تاوان و گویند دمه معقله علی قومه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
دیت و گویند لنا عند فلان ضمد من معقله، یعنی از برای ما در نزد فلان باقی مانده ای از دیت است که بر او می باشد. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، معاقل. (اقرب الموارد) ، تاوان و گویند دمه معقله علی قومه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
مونث عاقل زن آرایشگر، نیروی خرد مونث عاقل جمع عاقلات عواقل، زن مشاطه، خویشان و نزدیکان قتال (غیر مکلف به علت سفاهت یا عدم بلوغ و غیره) که دیه مقتول را بین ایشان قسمت کنند. توضیح اصطلاح دیت (دیه) بر عاقله است به همین معنی است: چون بر حق و روز آجله است گر خطایی شد دیت بر عاقله است (مثنوی) ولی غالبا آن را به اشتباه استعمال کنند و عاقله را به معنی عاقل و خردمند می پندارند و های بعد از لام را با هایی اشتباه می کنند که در گفتار عامیانه برای معارفه آورند و فی المثل گویند: راستست که فلان خطا کرده اما شما باید عفوش کنید که دیه با عاقله است، قوه ای که به سبب آن انسان درک معانی مجرده جزئیه کند
مونث عاقل زن آرایشگر، نیروی خرد مونث عاقل جمع عاقلات عواقل، زن مشاطه، خویشان و نزدیکان قتال (غیر مکلف به علت سفاهت یا عدم بلوغ و غیره) که دیه مقتول را بین ایشان قسمت کنند. توضیح اصطلاح دیت (دیه) بر عاقله است به همین معنی است: چون بر حق و روز آجله است گر خطایی شد دیت بر عاقله است (مثنوی) ولی غالبا آن را به اشتباه استعمال کنند و عاقله را به معنی عاقل و خردمند می پندارند و های بعد از لام را با هایی اشتباه می کنند که در گفتار عامیانه برای معارفه آورند و فی المثل گویند: راستست که فلان خطا کرده اما شما باید عفوش کنید که دیه با عاقله است، قوه ای که به سبب آن انسان درک معانی مجرده جزئیه کند