جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با علقه

علقه

علقه
نطفه یا جنین که هنوز به صورت پارۀ خون بسته است
علقۀ مضغه: کنایه از شخص پست و حقیر
علقه
فرهنگ فارسی عمید

علقه

علقه
آویزش، دلمه خون بسته، پست خود نما، جغله بچه که هنوز بزرگ نشده آویزش، قطعه ای خون، طور دوم از ادوار نطفه که مانند خون غلیظ شده منجمد گردد خون بسته. یا علقه مصغه. شخص پست و حقیری که می خواهد خود نمایی کند، بچه ای که هنوز رشد نکرده (در مقام توهین گویند)
فرهنگ لغت هوشیار

علقه

علقه
عشق، دلبستگی، گرانمایه از هر چیزی، آن مقدار از علوفه که غذای یک روزه شتر باشد
علقه
فرهنگ فارسی معین

علقه

علقه
جامۀ طفل نوزاد، پیراهن بی آستین، یا جامه ای که دختران پوشند تا نیفۀ شلوار، که هر دو کرانۀ آن نادوخته باشد، یا جامۀ بهترین و نفیس ما علیه علقه، أی ثوب. (منتهی الارب). جامه ایست کوچک، و آن اولین جامه ایست که برای کودک اتخاذ میشود، و یا پیراهنی است بدون آستین، و یا جامه ای است که بریده میشود ولی دو طرف آن دوخته نمیشود و دختران آن را پوشند و آن تا نیفۀ شلوار میرسد. و یا جامۀ نفیس. (از اقرب الموارد) ، درختی است که بدان پوست پیرایند. (منتهی الارب). درختی که بدان دباغت کنند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

علقه

علقه
آویزش. (منتهی الارب). بستگی دل، آنقدر از درخت و علف که خوردنی یک روز شتر باشد. (منتهی الارب). کل ما یتبلغ به المواشی من الشجر. (اقرب الموارد) ، قوت روزگذار. (منتهی الارب). ’لهجه’ و ناشتاشکن. (از اقرب الموارد) ، درختی که در زمستان باقی باشد و شتر تا وقت بهار آن را بخورد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، گوشت پاره، گرانمایه از هر چیزی. (منتهی الارب) ، چیز: لم یبق عنده علقه، أی شی ٔ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، عُلَق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

علقه

علقه
آویزش. (منتهی الارب) ، طور دوم از ادوار نطفه، که مانند خون غلیظشدۀ منجمد میگردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خون بسته. ج، عَلَق. (ترجمان القرآن جرجانی) ، یک قطعه خون. (از اقرب الموارد) ، یکی زالو. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

علقه

علقه
ابن عبقر بن انمار بن اًراش بن عمرو بن لحیان بن عمرو بن مالک بن زید بن کهلان، از اهالی کهلان. جد جاهلیست و فرزندانش طایفه ای از بحیله را تشکیل میدهند. (از الاعلام زرکلی) (از معجم قبائل العرب)
نام یکی از دخترهای امام موسی کاظم (ع). (از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 225)
لغت نامه دهخدا

علقه

علقه
کشیدگی جامه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، عَلَقات. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا