جدول جو
جدول جو

معنی عطرگردان - جستجوی لغت در جدول جو

عطرگردان
(پَ رَ)
گردانندۀ عطر. آنکه یا آنچه عطر را بگرداند. آنچه عطر را در پراکند. که خوشبوی را به هر سوی برد و نشر دهد:
شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم
نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کارگردان
تصویر کارگردان
کارگردان (Director) نقش بسیار مهمی در خلق یک اثر سینمایی ایفا می کند. او مسئول هدایت تمامی جنبه های تولید فیلم است، از انتخاب بازیگران و هدایت آن ها گرفته تا نظارت بر فیلم برداری، ویرایش و پس تولید. برخی از کارگردانان با سبک های منحصر به فرد خود شناخته می شوند و توانسته اند تأثیر عمیقی بر تاریخ سینما بگذارند. در اینجا به چند کارگردان برجسته اشاره می شود که هر کدام در ژانرهای مختلف سینما تأثیرگذار بوده اند:
1. آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock)
- آثار برجسته : `روانی` (Psycho)، `پنجره پشتی` (Rear Window)، `سرگیجه` (Vertigo)
- ویژگی ها : هیچکاک به عنوان `استاد تعلیق` شناخته می شود. او در خلق فضایی پرتنش و رازآلود مهارت داشت و اغلب از تکنیک های نوآورانه در فیلم برداری و تدوین استفاده می کرد.
2. استنلی کوبریک (Stanley Kubrick)
- آثار برجسته : `۲۰۰۱: ادیسه فضایی` (2001: A Space Odyssey)، `درخشش` (The Shining)، `پرتقال کوکی` (A Clockwork Orange)
- ویژگی ها : کوبریک به دلیل دقت و کمال گرایی در کارهایش شناخته می شود. او اغلب ژانرها را تغییر می داد و با ساختن فیلم هایی با موضوعات متفاوت، از علمی-تخیلی تا ترسناک، توانست تأثیری ماندگار بر سینما بگذارد.
3. مارتین اسکورسیزی (Martin Scorsese)
- آثار برجسته : `رفقای خوب` (Goodfellas)، `راننده تاکسی` (Taxi Driver)، `گاو خشمگین` (Raging Bull)
- ویژگی ها : اسکورسیزی به خاطر نگاه عمیق و واقع گرایانه اش به شخصیت ها و داستان ها مشهور است. او در فیلم هایش اغلب به موضوعات مرتبط با جرم و جنایت، هویت، و روابط انسانی می پردازد.
4. کریستوفر نولان (Christopher Nolan)
- آثار برجسته : `شوالیه تاریکی` (The Dark Knight)، `تلقین` (Inception)
- ویژگی ها : نولان به خاطر داستان های پیچیده و استفاده از تکنیک های خاص در روایت داستان مشهور است. او اغلب از جلوه های ویژه کاربردی و ساختارهای غیر خطی در فیلم هایش استفاده می کند.
5. فرانسیس فورد کاپولا (Francis Ford Coppola)
- آثار برجسته : سه گانه `پدرخوانده` (The Godfather), `اینک آخرالزمان` (Apocalypse Now)
- ویژگی ها : کاپولا با ساخت سری فیلم های `پدرخوانده` توانست تصویری واقع گرایانه و پیچیده از زندگی مافیا به تصویر بکشد. او در خلق صحنه های حماسی و دیالوگ های به یادماندنی مهارت دارد.
6. آندری تارکوفسکی (Andrei Tarkovsky)
- آثار برجسته : `سولاریس` (Solaris)، `آینه` (The Mirror)، `استاکر` (Stalker)
- ویژگی ها : تارکوفسکی به خاطر استفاده از نمادها و تصاویر بصری پیچیده و شاعرانه در فیلم هایش مشهور است. او اغلب به موضوعات فلسفی و روحانی می پرداخت و سبک منحصر به فردی در سینما داشت.
7. کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino)
- آثار برجسته : `داستان عامه پسند` (Pulp Fiction)، `بیل را بکش` (Kill Bill)
- ویژگی ها : تارانتینو به خاطر دیالوگ های تیز و جذاب، استفاده از خشونت و ارجاعات متعدد به فرهنگ پاپ شناخته می شود. سبک او ترکیبی از ژانرهای مختلف است و فیلم هایش معمولاً دارای ساختاری غیرخطی هستند.
این کارگردانان با خلق آثار ماندگار و نوآورانه، توانسته اند به نوعی فرهنگ و هنر سینما را شکل دهند و هر یک به شیوه ای خاص، تأثیری بزرگ بر تاریخ سینما گذاشته اند.
کارگردان عنصر خلاق و مدیر اصلی خلق فیلم است و مجموعه عوامل فیلم با هدایت وی وظایفشان را با هماهنگی انجام می دهند. مهمترین وظیفه ی کارگردان، انتخاب درست بازیگران، دکوپاژ صحیح و بازی گرفتن درست از بازیگران است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از کارگردان
تصویر کارگردان
آنکه فیلمی را تهیه کرده و آن را بر صحنه می آورد، آنکه کاری یا جایی را اداره می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهرگردان
تصویر شهرگردان
ویژگی محکومی که او را در شهر می گردانند تا رسوا شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
گم گشته، آواره، در به در، بی خانمان، سرگشته، حیران، گیج، واله، مستهام، هامی، کالیو، خلاوه، پکر، آسیون، کالیوه رنگ، گیج و گنگ، کالیوه، گیج و ویج، آسمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
پسوند متصل به واژه به معنای برگرداننده مثلاً نوار برگردان، ترجمه مثلاً برگردان فارسی کتاب، قسمتی از لباس که به بیرون تا می شود، در موسیقی قسمت تکرار شونده در یک آواز، در موسیقی گوشه ای در دستگاه شور، کاربن
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
کسی که کارها را روبراه میکند. مدیر. سرکار: رجل ٌ قلب، مردی کارگردان. (محمود بن عمر ربنجنی) ، در تداول امروز بکسی گویند که نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد: کارگردان سینما و تآتر و تبلیغات، ج، کارگردانان: کارگردانان مجلس
لغت نامه دهخدا
تصویری از عطر گردان
تصویر عطر گردان
بویه گردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
کاربن، کپیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
سراسیمه، حیران، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عطر دان
تصویر عطر دان
بویه دان ظرفی که در آن عطر ریزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
((~. گَ))
سرگشته، آواره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
((بَ گَ))
برگردانده شده، ترجمه شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کارگردان
تصویر کارگردان
((گَ))
کسی که انجام کارها را اداره می کند، کسی که بازیگران را راهنمایی می کند و نمایشنامه ها را به روی صحنه می آورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگردان
تصویر برگردان
ترجمه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
Errant, Wanderer, Wandering
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
errant, vagabond, de manière trébuchante
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
भटकता हुआ , भटकने वाला , भटकते हुए , ठोकर खाते हुए
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
หลงทาง , คนพเนจร , เร่ร่อน , สะดุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
potayapo, mzungu, hutembea, kwa kuteleza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
kaybolan, gezgin, dolaşan, tökezleyerek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
彷徨う , 放浪者 , 放浪する , つまずいて
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
תועה , נוֹדֵד , בצורה מת stumbling
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
헤매는 , 방랑자 , 방황하는 , 넘어지면서
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
tersesat, pengembara, mengembara, dengan tersandung
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
umherirrend, Wanderer, wandernd, stolpernd
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
zwervend, zwerver, struikelend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
errante, vagabundo, de manera tropieza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
errante, vagabondo, inciampando
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
errante, vagabundo, de maneira tropeçando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
漂泊的 , 流浪者 , 跌跌撞撞地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
błądzący, wędrowiec, potykając się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
заблукалий , мандрівник , блукаючий , спотикаючись
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
заблудший , странник , блуждающий , спотыкаясь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرگردان
تصویر سرگردان
পথভ্রষ্ট , ভবঘুরে , ভ্রমণকারী , আছাড় খেতে খেতে
دیکشنری فارسی به بنگالی