گزیدگی دندان. (ناظم الاطباء) ، سختی، گویند: عض الزمان یا عض الحرب، یعنی سختی روزگار یا سختی جنگ. و آن را عظ به ظاء نیز نوشته اند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
گزیدگی دندان. (ناظم الاطباء) ، سختی، گویند: عض الزمان یا عض الحرب، یعنی سختی روزگار یا سختی جنگ. و آن را عظ به ظاء نیز نوشته اند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
گزیدن. (از منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی). به دندان گزیدن. (غیاث اللغات). به دندان گرفتن. (المصادر زوزنی) (دهار) (از اقرب الموارد) ، به زبان گرفتن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زیرک و داهی شدن. (ازمنتهی الارب). عض ّ شدن شخص. (از اقرب الموارد). و رجوع به عض ّ شود، سخت شدن زمان بر کسی. (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن چیزی را، چسبیدن و ملتصق شدن وتر کمان به کبد آن. و برخی عض را به معنی گزیدن به دندان با ’ض’ و به سایر معانی با ’ظ’ دانسته اند. (از اقرب الموارد)
گَزیدن. (از منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی). به دندان گزیدن. (غیاث اللغات). به دندان گرفتن. (المصادر زوزنی) (دهار) (از اقرب الموارد) ، به زبان گرفتن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، زیرک و داهی شدن. (ازمنتهی الارب). عِض ّ شدن شخص. (از اقرب الموارد). و رجوع به عِض ّ شود، سخت شدن زمان بر کسی. (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن چیزی را، چسبیدن و ملتصق شدن وتر کمان به کبد آن. و برخی عض را به معنی گزیدن به دندان با ’ض’ و به سایر معانی با ’ظ’ دانسته اند. (از اقرب الموارد)