کم شاخ و باریک تنه گردیدن درخت. (از منتهی الارب) : عشت النخله، شاخه های آن نخل کم شد و انتهای آن باریک گشت. (از اقرب الموارد) ، جستن. (منتهی الارب). طلب کردن. (از اقرب الموارد) ، گرد کردن. (منتهی الارب). جمع کردن. (از اقرب الموارد) ، ورزیدن. (منتهی الارب). کسب کردن. (از اقرب الموارد) ، زدن. (منتهی الارب). ضرب. (از اقرب الموارد) ، درپی نهادن پیراهن را. (منتهی الارب) : عش القمیص، پیراهن را وصله کرد. (از اقرب الموارد) ، کم کردن دهش را. (از منتهی الارب) : عش المعروف، نیکی و بخشش خود را کم کرد. (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن پرنده آشیانه را. (از منتهی الارب) : عش الطائر، آن پرنده ملازم آشیانۀ خود شد. (از اقرب الموارد) ، به منزل دیگر فرودآمدن تا جای بر ایشان تنگ گردد و از آنجا کوچ نمایند. (از منتهی الارب) : عش فلان القوم، او در منزلی فرودآمد که پیش از وی قوم در آنجا منزل کرده بودند و آن منزل آنها را ناراحت کرده بود لذا از آنجا کوچ کرده اند. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
کم شاخ و باریک تنه گردیدن درخت. (از منتهی الارب) : عشت النخله، شاخه های آن نخل کم شد و انتهای آن باریک گشت. (از اقرب الموارد) ، جستن. (منتهی الارب). طلب کردن. (از اقرب الموارد) ، گرد کردن. (منتهی الارب). جمع کردن. (از اقرب الموارد) ، ورزیدن. (منتهی الارب). کسب کردن. (از اقرب الموارد) ، زدن. (منتهی الارب). ضرب. (از اقرب الموارد) ، درپی نهادن پیراهن را. (منتهی الارب) : عش القمیص، پیراهن را وصله کرد. (از اقرب الموارد) ، کم کردن دهش را. (از منتهی الارب) : عش المعروف، نیکی و بخشش خود را کم کرد. (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن پرنده آشیانه را. (از منتهی الارب) : عش الطائر، آن پرنده ملازم آشیانۀ خود شد. (از اقرب الموارد) ، به منزل دیگر فرودآمدن تا جای بر ایشان تنگ گردد و از آنجا کوچ نمایند. (از منتهی الارب) : عش فلان القوم، او در منزلی فرودآمد که پیش از وی قوم در آنجا منزل کرده بودند و آن منزل آنها را ناراحت کرده بود لذا از آنجا کوچ کرده اند. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ذوال عش، از وادیهای عقیق، از نواحی مدینه است، و گویند آن در راه بین صنعاء و مکه است در نجد، در پایین راه تهامه، و آن منزلی است بین مکانی که مشهور به قبورالشهداء است و بین کتنه. و نیز گفته اند عشّان از منازل خولان است. (از معجم البلدان)
ذوالَ عش، از وادیهای عقیق، از نواحی مدینه است، و گویند آن در راه بین صنعاء و مکه است در نجد، در پایین راه تهامه، و آن منزلی است بین مکانی که مشهور به قبورالشهداء است و بین کُتنه. و نیز گفته اند عُشّان از منازل خولان است. (از معجم البلدان)
ابن لبیدبن عداء. شاعری است. (منتهی الارب). ابن لبیدبن عدبن امیه بن عبدالله بن رزاخ بن ربیعه بن حرام بن ضنه بن سعد بن هذیم بن أسلم بن الحاف بن قضاعه. جدّی است جاهلی، و حریث و عاطف دو فرزند سلیم بن عش ازنسل او بشمار آیند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
ابن لبیدبن عداء. شاعری است. (منتهی الارب). ابن لبیدبن عدبن امیه بن عبدالله بن رزاخ بن ربیعه بن حرام بن ضنه بن سعد بن هذیم بن أسلم بن الحاف بن قضاعه. جدّی است جاهلی، و حریث و عاطف دو فرزند سلیم بن عش ازنسل او بشمار آیند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
آشیانۀ مرغ از هیمه و حطب که بر شاخ درخت باشد، و اگر در دیوار یا عمارت و یا در کوه باشد آن را وکر و وکن گویند، و اگر آشیانۀ او در زمین باشد ادحی ّ و افحوص نامیده میشود. ج، عششه، عشاش، أعشاش. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خانه مرغ بر درخت که آنجا خایه نهد. (دهار). آشیانۀ مرغ بر درخت و در پوشش. (زمخشری). آشیانۀ مرغ. (غیاث اللغات). لانۀ مرغان بر درخت که از خردۀ چوب و جز آن کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). عش الطائر، خانه طیور است که به فارسی آشیان پرنده گویند. (مخزن الادویه). فراش. لانه. آشیان. آشیانه. عش ّ: مرغ جذبه ناگهان پرّد ز عش چون بدیدی صبح، شمعآنگه بکش. مولوی. - امثال: لیس بعشک فادرجی، یعنی نیست تو را حقی در آن، پس بگذر از آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و آن مثلی است در مورد کسی که آنچه راشایستۀ او نیست بگیرد، و یا در مورد کسی گویند که خود را بالاتر از منزلت خویش بنماید، و یا کسی که بر آنچه ازآن او نیست روی آورد. و آن را به کسی که بیجا و در غیر وقت خود، مطمئن باشد گویند تا وی را بر کوشش و جنبش وادار نمایند. (از اقرب الموارد)
آشیانۀ مرغ از هیمه و حطب که بر شاخ درخت باشد، و اگر در دیوار یا عمارت و یا در کوه باشد آن را وکر و وَکن گویند، و اگر آشیانۀ او در زمین باشد اُدحی ّ و اُفحوص نامیده میشود. ج، عِشَشه، عِشاش، أعشاش. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خانه مرغ بر درخت که آنجا خایه نهد. (دهار). آشیانۀ مرغ بر درخت و در پوشش. (زمخشری). آشیانۀ مرغ. (غیاث اللغات). لانۀ مرغان بر درخت که از خردۀ چوب و جز آن کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). عش الطائر، خانه طیور است که به فارسی آشیان پرنده گویند. (مخزن الادویه). فِراش. لانه. آشیان. آشیانه. عَش ّ: مرغ جذبه ناگهان پرّد ز عش چون بدیدی صبح، شمعآنگه بکش. مولوی. - امثال: لیس بعشک فادرجی، یعنی نیست تو را حقی در آن، پس بگذر از آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و آن مثلی است در مورد کسی که آنچه راشایستۀ او نیست بگیرد، و یا در مورد کسی گویند که خود را بالاتر از منزلت خویش بنماید، و یا کسی که بر آنچه ازآن ِ او نیست روی آورد. و آن را به کسی که بیجا و در غیر وقت خود، مطمئن باشد گویند تا وی را بر کوشش و جنبش وادار نمایند. (از اقرب الموارد)
سینه فیل (Cinephile) یا عشق فیلم به معنای علاقه مند شدید به سینما و فیلم ها است. افرادی که سینوفیل هستند، اغلب به طور شدید به تماشای فیلم علاقه مند هستند، از تاریخچه و تکنیک های سینما آگاهی دارند، و اغلب به طور منظم فیلم های مختلف را می بینند و ارزیابی می کنند. ویژگی های سینوفیل: 1. علاقه شدید به سینما : سینوفیل ها عاشق هنر سینما هستند و از دیدن فیلم ها لذت می برند. 2. آگاهی از تاریخچه و تکنیک های سینما : آن ها با تاریخچه سینما، سبک ها، کارگردانان برجسته، و تکنیک های ساخت فیلم آشنا هستند. 3. پذیرش دیدگاه های مختلف : سینوفیل ها نه تنها از فیلم های محبوب و معروف استقبال می کنند بلکه از فیلم های تجربی، مستند، هنری، و جهانی نیز لذت می برند. 4. پیگیری اخبار و جوایز سینمایی : آن ها به روز با اخبار جدید سینما، جوایز فیلم و رویدادهای سینمایی مختلف هستند. 5. نقد و بررسی فیلم ها : سینوفیل ها علاقه دارند فیلم ها را بررسی و تجزیه و تحلیل کنند و نظرات خود را در مورد آن ها ابراز کنند. 6. مشارکت در جوامع سینمایی : افراد سینوفیل معمولاً در جوامع آنلاین یا آفلاین مشارکت دارند که در آن ها در مورد فیلم ها گفتگو می کنند و نظرات خود را به اشتراک می گذارند. اصطلاحات مرتبط: - سینمایاب (Cineaste) : فردی که از سینما به عنوان یک هنر علاقه مند است و معمولاً با تحلیل و بررسی عمیق تر فیلم ها و سینمای جهانی مشغول است. - سینماگر (Cinemaphile) : فردی که از سینما به عنوان یک هنر و محیط فرهنگی استقبال می کند و به دنبال تجربه و آشنایی بیشتر با فیلم ها است. مثال های معروف از سینوفیل ها: 1. فرانسوا تروفو ، کارگردان و نویسنده فرانسوی که به عنوان یک سینوفیل و سینماگر برجسته شناخته می شود. 2. راجر ایبرت ، نویسنده و منتقد فیلم آمریکایی که به دلیل دیدگاه های برجسته و نقدهای تاثیرگذارش در حوزه سینما معروف است. 3. مارتین اسکورسیزی ، کارگردان مشهور آمریکایی که علاقه شدیدی به سینما دارد و در اثرات سینمایی خود از تاثیر سینمای فیلم نامه نویسان مانند فرانسویه و ویسکار استفاده می کند
سینه فیل (Cinephile) یا عشق فیلم به معنای علاقه مند شدید به سینما و فیلم ها است. افرادی که سینوفیل هستند، اغلب به طور شدید به تماشای فیلم علاقه مند هستند، از تاریخچه و تکنیک های سینما آگاهی دارند، و اغلب به طور منظم فیلم های مختلف را می بینند و ارزیابی می کنند. ویژگی های سینوفیل: 1. علاقه شدید به سینما : سینوفیل ها عاشق هنر سینما هستند و از دیدن فیلم ها لذت می برند. 2. آگاهی از تاریخچه و تکنیک های سینما : آن ها با تاریخچه سینما، سبک ها، کارگردانان برجسته، و تکنیک های ساخت فیلم آشنا هستند. 3. پذیرش دیدگاه های مختلف : سینوفیل ها نه تنها از فیلم های محبوب و معروف استقبال می کنند بلکه از فیلم های تجربی، مستند، هنری، و جهانی نیز لذت می برند. 4. پیگیری اخبار و جوایز سینمایی : آن ها به روز با اخبار جدید سینما، جوایز فیلم و رویدادهای سینمایی مختلف هستند. 5. نقد و بررسی فیلم ها : سینوفیل ها علاقه دارند فیلم ها را بررسی و تجزیه و تحلیل کنند و نظرات خود را در مورد آن ها ابراز کنند. 6. مشارکت در جوامع سینمایی : افراد سینوفیل معمولاً در جوامع آنلاین یا آفلاین مشارکت دارند که در آن ها در مورد فیلم ها گفتگو می کنند و نظرات خود را به اشتراک می گذارند. اصطلاحات مرتبط: - سینمایاب (Cineaste) : فردی که از سینما به عنوان یک هنر علاقه مند است و معمولاً با تحلیل و بررسی عمیق تر فیلم ها و سینمای جهانی مشغول است. - سینماگر (Cinemaphile) : فردی که از سینما به عنوان یک هنر و محیط فرهنگی استقبال می کند و به دنبال تجربه و آشنایی بیشتر با فیلم ها است. مثال های معروف از سینوفیل ها: 1. فرانسوا تروفو ، کارگردان و نویسنده فرانسوی که به عنوان یک سینوفیل و سینماگر برجسته شناخته می شود. 2. راجر ایبرت ، نویسنده و منتقد فیلم آمریکایی که به دلیل دیدگاه های برجسته و نقدهای تاثیرگذارش در حوزه سینما معروف است. 3. مارتین اسکورسیزی ، کارگردان مشهور آمریکایی که علاقه شدیدی به سینما دارد و در اثرات سینمایی خود از تاثیر سینمای فیلم نامه نویسان مانند فرانسویه و ویسکار استفاده می کند
شبکور، ویژگی آنکه در شب جایی را نبیند، در علم زیست شناسی جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، بیواز، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
شبکور، ویژگی آنکه در شب جایی را نبیند، در علم زیست شناسی جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، بیواز، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مُرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط