جدول جو
جدول جو

معنی عش - جستجوی لغت در جدول جو

عش
آشیانۀ پرنده که از شاخه های نازک درخت درست می کند
تصویری از عش
تصویر عش
فرهنگ فارسی عمید
عش
(خِ / خَ)
کم شاخ و باریک تنه گردیدن درخت. (از منتهی الارب) : عشت النخله، شاخه های آن نخل کم شد و انتهای آن باریک گشت. (از اقرب الموارد) ، جستن. (منتهی الارب). طلب کردن. (از اقرب الموارد) ، گرد کردن. (منتهی الارب). جمع کردن. (از اقرب الموارد) ، ورزیدن. (منتهی الارب). کسب کردن. (از اقرب الموارد) ، زدن. (منتهی الارب). ضرب. (از اقرب الموارد) ، درپی نهادن پیراهن را. (منتهی الارب) : عش القمیص، پیراهن را وصله کرد. (از اقرب الموارد) ، کم کردن دهش را. (از منتهی الارب) : عش المعروف، نیکی و بخشش خود را کم کرد. (از اقرب الموارد) ، لازم گرفتن پرنده آشیانه را. (از منتهی الارب) : عش الطائر، آن پرنده ملازم آشیانۀ خود شد. (از اقرب الموارد) ، به منزل دیگر فرودآمدن تا جای بر ایشان تنگ گردد و از آنجا کوچ نمایند. (از منتهی الارب) : عش فلان القوم، او در منزلی فرودآمد که پیش از وی قوم در آنجا منزل کرده بودند و آن منزل آنها را ناراحت کرده بود لذا از آنجا کوچ کرده اند. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عش
(عَ شِنْ)
عشی. شبکور، و آنکه شب و روز سوءالبصر باشد اورا، یا نابینا. (منتهی الارب). و رجوع به عشی شود
لغت نامه دهخدا
عش
(عُشْ شا)
ذوال عش، از وادیهای عقیق، از نواحی مدینه است، و گویند آن در راه بین صنعاء و مکه است در نجد، در پایین راه تهامه، و آن منزلی است بین مکانی که مشهور به قبورالشهداء است و بین کتنه. و نیز گفته اند عشّان از منازل خولان است. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
عش
(عُش ش)
ابن لبیدبن عداء. شاعری است. (منتهی الارب). ابن لبیدبن عدبن امیه بن عبدالله بن رزاخ بن ربیعه بن حرام بن ضنه بن سعد بن هذیم بن أسلم بن الحاف بن قضاعه. جدّی است جاهلی، و حریث و عاطف دو فرزند سلیم بن عش ازنسل او بشمار آیند. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
عش
(عُش ش)
آشیانۀ مرغ از هیمه و حطب که بر شاخ درخت باشد، و اگر در دیوار یا عمارت و یا در کوه باشد آن را وکر و وکن گویند، و اگر آشیانۀ او در زمین باشد ادحی ّ و افحوص نامیده میشود. ج، عششه، عشاش، أعشاش. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خانه مرغ بر درخت که آنجا خایه نهد. (دهار). آشیانۀ مرغ بر درخت و در پوشش. (زمخشری). آشیانۀ مرغ. (غیاث اللغات). لانۀ مرغان بر درخت که از خردۀ چوب و جز آن کنند. (یادداشت مرحوم دهخدا). عش الطائر، خانه طیور است که به فارسی آشیان پرنده گویند. (مخزن الادویه). فراش. لانه. آشیان. آشیانه. عش ّ:
مرغ جذبه ناگهان پرّد ز عش
چون بدیدی صبح، شمعآنگه بکش.
مولوی.
- امثال:
لیس بعشک فادرجی، یعنی نیست تو را حقی در آن، پس بگذر از آن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و آن مثلی است در مورد کسی که آنچه راشایستۀ او نیست بگیرد، و یا در مورد کسی گویند که خود را بالاتر از منزلت خویش بنماید، و یا کسی که بر آنچه ازآن او نیست روی آورد. و آن را به کسی که بیجا و در غیر وقت خود، مطمئن باشد گویند تا وی را بر کوشش و جنبش وادار نمایند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عش
اندک، بخشش اندک، دراز و لاغر خشکیده: مرد، کم شاخگی، ورزیدن
تصویری از عش
تصویر عش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عشرت
تصویر عشرت
(دخترانه)
خوشگذرانی، کامجویی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عشرت الملوک
تصویر عشرت الملوک
(دخترانه)
سبب خوشی پادشاهان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عشق فیلم
تصویر عشق فیلم
سینه فیل (Cinephile) یا عشق فیلم به معنای علاقه مند شدید به سینما و فیلم ها است. افرادی که سینوفیل هستند، اغلب به طور شدید به تماشای فیلم علاقه مند هستند، از تاریخچه و تکنیک های سینما آگاهی دارند، و اغلب به طور منظم فیلم های مختلف را می بینند و ارزیابی می کنند.
ویژگی های سینوفیل:
1. علاقه شدید به سینما : سینوفیل ها عاشق هنر سینما هستند و از دیدن فیلم ها لذت می برند.
2. آگاهی از تاریخچه و تکنیک های سینما : آن ها با تاریخچه سینما، سبک ها، کارگردانان برجسته، و تکنیک های ساخت فیلم آشنا هستند.
3. پذیرش دیدگاه های مختلف : سینوفیل ها نه تنها از فیلم های محبوب و معروف استقبال می کنند بلکه از فیلم های تجربی، مستند، هنری، و جهانی نیز لذت می برند.
4. پیگیری اخبار و جوایز سینمایی : آن ها به روز با اخبار جدید سینما، جوایز فیلم و رویدادهای سینمایی مختلف هستند.
5. نقد و بررسی فیلم ها : سینوفیل ها علاقه دارند فیلم ها را بررسی و تجزیه و تحلیل کنند و نظرات خود را در مورد آن ها ابراز کنند.
6. مشارکت در جوامع سینمایی : افراد سینوفیل معمولاً در جوامع آنلاین یا آفلاین مشارکت دارند که در آن ها در مورد فیلم ها گفتگو می کنند و نظرات خود را به اشتراک می گذارند.
اصطلاحات مرتبط:
- سینمایاب (Cineaste) : فردی که از سینما به عنوان یک هنر علاقه مند است و معمولاً با تحلیل و بررسی عمیق تر فیلم ها و سینمای جهانی مشغول است.
- سینماگر (Cinemaphile) : فردی که از سینما به عنوان یک هنر و محیط فرهنگی استقبال می کند و به دنبال تجربه و آشنایی بیشتر با فیلم ها است.
مثال های معروف از سینوفیل ها:
1. فرانسوا تروفو ، کارگردان و نویسنده فرانسوی که به عنوان یک سینوفیل و سینماگر برجسته شناخته می شود.
2. راجر ایبرت ، نویسنده و منتقد فیلم آمریکایی که به دلیل دیدگاه های برجسته و نقدهای تاثیرگذارش در حوزه سینما معروف است.
3. مارتین اسکورسیزی ، کارگردان مشهور آمریکایی که علاقه شدیدی به سینما دارد و در اثرات سینمایی خود از تاثیر سینمای فیلم نامه نویسان مانند فرانسویه و ویسکار استفاده می کند
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از عشا
تصویر عشا
شام، غذای شب، غذایی که در شب می خورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشر
تصویر عشر
ده آیۀ قرآن که به شاگردان می آموختند، علامتی زرین در پایان هر ده آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشوا
تصویر عشوا
شبکور، ویژگی آنکه در شب جایی را نبیند، در علم زیست شناسی جانور پستانداری با پوزۀ باریک، گوش های برجسته، دندان های بسیار تیز و قوۀ بینایی ضعیف که دست و پایش با پردۀ نازکی به هم متصل شده و به شکل بال درآمده است که با آن می تواند مثل پرندگان پرواز کند، بیواز، خربیواز، شب پره، شب یازه، شبکور، مرغ عیسی، شیرمرغ، وطواط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشیران
تصویر عشیران
از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشرات
تصویر عشرات
عشره، مرتبۀ بعد از آحاد، از ده تا نود، دهگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشور
تصویر عشور
عشرها، یک دهم ها، ده یک چیزی، جمع واژۀ عشر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشا
تصویر عشا
اول تاریکی، اول شب، شامگاه، از مغرب تا نیمه شب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشاق
تصویر عشاق
عاشق ها، دلباختگان، جمع واژۀ عاشق، در موسیقی گوشه ای در دستگاه نوا، آواز دشتی و بیات اصفهان، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشوه گر
تصویر عشوه گر
دارای ناز و کرشمه، عشوه پرداز، عشوه زن، عشوه ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشرت
تصویر عشرت
کامرانی، خوش گذرانی، دوستی و آمیزش، مخالطه، صحبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشیرا
تصویر عشیرا
عشیران، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشقه
تصویر عشقه
گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، ازفچ، نویچ، دارسج، پاپیتال، نیژ، لوک، غساک، جلبوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشایر
تصویر عشایر
اقوام کوچ نشین که از طریق دامداری امرام معاش می کنند، ایلات، عشیره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشیره
تصویر عشیره
قبیله، طایفه، خویشان و کسان نزدیک شخص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشوه
تصویر عشوه
ظلمت، تاریکی، یک چهارم اول شب، شام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشریه
تصویر عشریه
یک دهم مال به عنوان زکات یا مالیات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشبه
تصویر عشبه
عشب، گیاهی با ساقۀ ضخیم زیرزمینی، میوه ای سرخ رنگ که مصرف دارویی دارد، حشیشهالمغربیه، سپارنه، سالساپرنیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشاوه
تصویر عشاوه
ضعف بینایی، تیرگی چشم، شب کوری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشرت خانه
تصویر عشرت خانه
محل عیش و عشرت، جای خوش گذرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشره
تصویر عشره
ده، عدد اصلی بعد از نه، ۱۰
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشق ورزیدن
تصویر عشق ورزیدن
عشق داشتن، عشق بازی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشوه
تصویر عشوه
ناز و کرشمه، نیرنگ، فریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشوه آگین
تصویر عشوه آگین
دارای ناز و غمزه با کرشمه دلفریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشوه انگیز
تصویر عشوه انگیز
ناز و کرشمه کننده، فریبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشق
تصویر عشق
دلباختگی، دل بردگی، دل دادگی
فرهنگ واژه فارسی سره