جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با عشره

عشره

عشره
آمیختگی و آمیزش. (منتهی الارب). اسم است از ’معاشره’ بمعنی مخالطت و آمیزش. (از اقرب الموارد) ، خوشدلی. (منتهی الارب). زندگانی نیک کردن. (کشاف اصطلاحات الفنون). عشرت. رجوع به عشرت شود، (اصطلاح تصوف) لذت انس است با حق تعالی با شعور. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا

عشره

عشره
درخت، یا صمغ درخت عُشَر. (منتهی الارب). واحد عُشَرکه یک نوع درخت است. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج، عُشَرات. (منتهی الارب). رجوع به عُشَر شود
لغت نامه دهخدا

عشره

عشره
ده، و آن اولین از عقود است. (از منتهی الارب). اسم است عدد ده را، در صورتی که مضاف الیه مذکر بود. (ناظم الاطباء). اولین از عقود است، و آن عددی است برای مذکر چنانکه عشره رجال و عشرهأیام، و هرگاه با عدد ماقبل خود ترکیب شود آنگاه برای مؤنث باشد چنانکه اًحدی عشره امراءه و تسععشره جاریه. ج، عَشَرات. (از اقرب الموارد) : فکفارته اًطعام عشره مساکین من أوسط ما تطعمون أهلیکم (قرآن 5 / 89) ، پس کفارۀ آن اطعام به ده تن بینواست از متوسط طعامی که به خانوادۀ خود میخورانید.
- عشرهآلاف، ده هزار. (دهار)
لغت نامه دهخدا

عشره

عشره
ده مرد. (منتهی الارب) (دهار). عَشَره. و رجوع به عشره شود
لغت نامه دهخدا