معنی عز - جستجوی لغت در جدول جو
عز
عزیز شدن، ارجمند شدن، ارجمندی
عزیز شدن، ارجمند شدن، ارجمندی
تصویر عز
فرهنگ فارسی عمید
عز
ارجمند، عزیز، گرامی
ارجمند، عزیز، گرامی
تصویر عز
فرهنگ لغت هوشیار
عز
((عِ زّ))
ارجمند شدن، عزیز شدن، ارجمندی
ارجمند شدن، عزیز شدن، ارجمندی
تصویر عز
فرهنگ فارسی معین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر عزیزه
عزیزه
(دخترانه)
مؤنث عزیز، گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم
مؤنث عزیز، گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزیزالله
عزیزالله
(پسرانه)
گرامی نزد خداوند
گرامی نزد خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزیزالدین
عزیزالدین
(پسرانه)
گرامی در دین
گرامی در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزیز
عزیز
(پسرانه)
گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم، از نامهای خداوند
گرامی، محبوب، گرانمایه، محترم، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزیر
عزیر
(دخترانه)
نامی که اعراب مسلمان به عزرا می دهند، عزرا
نامی که اعراب مسلمان به عزرا می دهند، عزرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزرا
عزرا
(پسرانه)
نام کاهن و رهبر عبرانیان در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی
نام کاهن و رهبر عبرانیان در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزت نسا
عزت نسا
(دخترانه)
زنان گرامی و ارجمند، نام دختر فتحعلی شاه قاجار
زنان گرامی و ارجمند، نام دختر فتحعلی شاه قاجار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزت ملک
عزت ملک
(دخترانه)
باعث عزت و سربلندی پادشاه، از زنان معروف اواخر دوره ایلخانیان
باعث عزت و سربلندی پادشاه، از زنان معروف اواخر دوره ایلخانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزت زمان
عزت زمان
(دخترانه)
عزت (عربی) + زمان (فارسی)، عزت الزمان
عزت (عربی) + زمان (فارسی)، عزت الزمان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزت بانو
عزت بانو
(دخترانه)
عزت (عربی) + بانو (فارسی) بانوی گرامی و ارجمند
عزت (عربی) + بانو (فارسی) بانوی گرامی و ارجمند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزت الملوک
عزت الملوک
(دخترانه)
آنکه باعث سربلندی و عزت پادشاهان است
آنکه باعث سربلندی و عزت پادشاهان است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزت الله
عزت الله
(پسرانه)
عظمت و بزرگی خداوند
عظمت و بزرگی خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزت السادات
عزت السادات
(دخترانه)
آنکه باعث عزت و سربلندی سیدها است
آنکه باعث عزت و سربلندی سیدها است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزت الزمان
عزت الزمان
(دخترانه)
آنکه موجب بزرگی و سربلندی زمان خود است
آنکه موجب بزرگی و سربلندی زمان خود است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزت
عزت
(دخترانه و پسرانه)
گرامی و عزیز بودن، سربلندی و ارجمندی، احترام، بزرگداشت، تکریم
گرامی و عزیز بودن، سربلندی و ارجمندی، احترام، بزرگداشت، تکریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزالنسا
عزالنسا
(دخترانه)
آنکه موجب سربلندی زنان است
آنکه موجب سربلندی زنان است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزالدین
عزالدین
(پسرانه)
آنکه باعث عزت دین است
آنکه باعث عزت دین است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویر عزیمت کردن
عزیمت کردن
رهسپار شدن
رهسپار شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر عزیز
عزیز
گرامی، نازنین، گرانمایه، مهربان
گرامی، نازنین، گرانمایه، مهربان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر عزوجل
عزوجل
بزرگوار
بزرگوار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر عزل کردن
عزل کردن
برکنار کردن
برکنار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر عزل
عزل
برکناری
برکناری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر عزاداری
عزاداری
سوگواری
سوگواری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر عزا
عزا
سوگ
سوگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر عزلت گزین
عزلت گزین
عزلت گزیننده، گوشه نشین
عزلت گزیننده، گوشه نشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عزیز داشتن
عزیز داشتن
عَزیز داشتَن
گرامی داشتن، ارجمند داشتن
گرامی داشتن، ارجمند داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عزیزالوجود
عزیزالوجود
ارجمند، گرامی، کمیاب، نادر
ارجمند، گرامی، کمیاب، نادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عزب دفتر
عزب دفتر
در دورۀ صفویه، کسی که قوانین، اسناد و مانند آن را در دفتر ثبت می کرده
در دورۀ صفویه، کسی که قوانین، اسناد و مانند آن را در دفتر ثبت می کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عزاداری
عزاداری
عزادار بودن، سوگواری در مرگ کسی
عزادار بودن، سوگواری در مرگ کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عزوبت
عزوبت
عزب بودن، تنها بودن، بی همسر بودن
عزب بودن، تنها بودن، بی همسر بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عزیز کردن
عزیز کردن
عَزیز کَردَن
گرامی کردن، عزیز کردن، ارجمند کردن
گرامی کردن، عزیز کردن، ارجمند کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر عزایم الله
عزایم الله
آنچه خداوند بر بندگان واجب کرده است
آنچه خداوند بر بندگان واجب کرده است
فرهنگ فارسی عمید