جدول جو
جدول جو

معنی عذج - جستجوی لغت در جدول جو

عذج
(زَ)
نوشیدن آب. (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عذج
نوشیدن
تصویری از عذج
تصویر عذج
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عذر
تصویر عذر
حجت و بهانه ای که هنگام اعتذار و برای رفع گله بیاورند، بهانه،
در علم زیست شناسی جریان خون از رحم در زن غیر حامله و برخی پستانداران ماده که هر ۲۸ روز یک بار به مدت ۵ تا ۷ روز طول می کشد، رگل، خون ریزی ماهیانه، حیض، خون ریزی ماهانه، قاعدگی، پریود، عادت ماهانه، عادت، عادت ماهیانه، دشتانی
عذر آوردن: بهانه آوردن، معذور خواستن
عذر خواستن: معذرت خواستن، درخواست عفو کردن
عذر داشتن: حیض بودن زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علج
تصویر علج
خر، گورخر، خر وحشی فربه و قوی، مرد تنومند و قوی از غیر مسلمین، کافر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذب
تصویر عذب
پاکیزه، گوارا، خوشگوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاج
تصویر عاج
دو دندان سفید و سخت پیشین فیل، گراز و کرگدن که برای ساختن اشیای زینتی به کار می رود، ماده ای سفید و سخت در زیر مینای دندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عذب
تصویر عذب
خاشاک، شاخه های درخت، اطراف چیزی، آن قسمت از عمامه یا دستار که بر دو شانه می افتد، بند ترازو
فرهنگ فارسی عمید
ناقۀ نرم و رام، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مِ ذَ)
مرد غیرتمند، بدخوی بسیارنکوهش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
شراب بسیار خوردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از لذج
تصویر لذج
فرو خوردن آب، ستیهیدن پیش کسی درخواستن و سئوال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوج
تصویر عوج
خمیدگی، کجی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیج
تصویر عیج
سیر نشدن، خوشنود نشدن، بهبود نیافتن: با دارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علج
تصویر علج
چیره شدن در معالجه، نیکو کننده کارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمج
تصویر عمج
مار، پیچ پیچان رفتن، به شتاب رفتن، شناوری
فرهنگ لغت هوشیار
زدن با چوب رختشویی (معفجه)، کونگایی دوازدهه (روده اثنی عشر) خراب تباه: یارب چه شاهی عزیزاست این خاک که چندین عروسان را می آرایند مادر و پدر به نزد وی می فرستند تا در وی عفج می شوند و می پوسند. توضیح ضبط کلمه به درستی معلوم نیست. روده ای که طعام از معده در آن داخل گردد جمع اعفاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرج
تصویر عرج
لنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذی
تصویر عذی
کشت بارانخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بذج
تصویر بذج
پارسی تازی شده بره بزغاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذب
تصویر عذب
خوشگوار، پاکیزه از آب و خورش، آب و طعام گوارا، خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاج
تصویر عاج
دندان فیل که گرانبهاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عزج
تصویر عزج
بیل زدن خاک برگرداندن بابیل، گاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذل
تصویر عذل
سرزنش و ملامت
فرهنگ لغت هوشیار
کویک خرما دار، دشنام دادن، بریدن شاخه کویک خوشه انگور، خوشه خرما، ارجمندی، گل آذین دیهیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذف
تصویر عذف
خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذر
تصویر عذر
بهانه، معذور داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرج
تصویر عرج
((عَ رَ))
لنگ شدن، لنگیدن، لنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذب
تصویر عذب
((عَ ذْ بْ))
گوارا، خوشگوار، خوش، شیرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاج
تصویر عاج
بافت داخلی دندان که مینای دندان آن را در بر گرفته است، دندان فیل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عفج
تصویر عفج
((عَ))
خراب، تباه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عفج
تصویر عفج
((عِ))
روده ای که طعام از معده در آن داخل گردد، جمع اعفاج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عوج
تصویر عوج
((ع وَ))
کجی، انحناء، خمیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذر
تصویر عذر
((عُ ذْ))
پوزش خواستن، بهانه، بهانه ای که هنگام پوزش خواهی آورده می شود، عادت ماهانه، رگل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عاج
تصویر عاج
پیلسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عذر
تصویر عذر
بهانه، دست آویز
فرهنگ واژه فارسی سره