جدول جو
جدول جو

معنی عثی - جستجوی لغت در جدول جو

عثی(حُ می ی)
تباه کردن. فساد انگیختن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی
تصویر علی
(پسرانه)
نام مستعار، نام حضرت علی (ع)، امام اول شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عصی
تصویر عصی
عصا، در علم نجوم ستاره های دنباله دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عثر
تصویر عثر
لغزیدن و افتادن، به سر درآمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علی
تصویر علی
رفعت، بلندی قدر، شرف، بزرگواری، آسمان، مکان بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمی
تصویر عمی
اعمیٰ ها، کوران، نابینایان، جمع واژۀ اعمیٰ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیث
تصویر عیث
فاسد کردن، تباه کردن، زیان کاری
فرهنگ فارسی عمید
(عِ یَ)
خاک، گرد، گل و لای که به اطراف پایها زیر و بالا کرده باشی. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، نشان پنهان. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : واز عثیر عبیربیز ادهم جهانگرد... خاک آن وادی را...خاصیت سرمۀ اصفهانی بخشیده. (درۀ نادره ص 388)
لغت نامه دهخدا
(اَ ثا)
رنگی است مایل بسیاهی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رنگی است نزدیک بسیاهی. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(حِ یَ)
شکوخیدن و به سر درافتادن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(عَ جَ)
موضعی است به شام. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
آسیب بی شکستگی کوفتگی دردها لغزش یافتن و بر آمدن استخوان از موضع خود بدون برآمدن تمامی آن، معیوب شدن دست بی آنکه استخوان بکشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشی
تصویر عشی
اول شب
فرهنگ لغت هوشیار
اندک اندک خوردن، لیسیدن ته دیگ را، نمناکی درخت شیرابه دادن شیرابه شیره گیاهی، شیر دوسان (لزج)، ژد (صمغ)، شبنم نمناک خیس تر انگم خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غثی
تصویر غثی
شوریدن شکم، ابرناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیث
تصویر عیث
زیانکاری، تباه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمی
تصویر عمی
کور گردیدن، از بین رفتن تمام بینائی از هر دو چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقی
تصویر عقی
نخست ریست نخستین ریستن کودک، ترایاندن (مسهل خوراندن) نخست ریست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی
تصویر علی
صعود کردن، بالا رفتن، بلند قدر، نام امام اول شیعیان علی (ع)
فرهنگ لغت هوشیار
نا فرمان سرکش، جمع عصا، دستوار ها تخله ها جمع عصا چوب دستیها، ذوذنبهایی به شکل عصا و مستقیم به خلاف ذوذنبهایی که ذنب آن ها مایل است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عفی
تصویر عفی
جمع عافی، آمرزندگان دامود گران
فرهنگ لغت هوشیار
اسپ بی زین، برهنگی شاهپای کیش بست مهره ای که میان شاه خود و رخ هماورد نهند، گوی جامه روی ترش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اعز داربت درختی کهن که آن را تازیان چون بتی می پرستیدند و به فرمان پیامبراسلام صلی الله علیه و آله خالد بن ولید آن را بسوخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسی
تصویر عسی
سزاوار شایسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عذی
تصویر عذی
کشت بارانخور
فرهنگ لغت هوشیار
کشت بارانخور، دروغ گفتن، جهیدن رگ، به سردرافتادن شکوخیدن آله (عقاب)، دروغگوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عثق
تصویر عثق
گونه ای شمشاد که آن را شمشاد نعنایی نیز گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدی
تصویر عدی
طلاق غیر عدی که زن عده نداشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رثی
تصویر رثی
موییدن، مرده ستایی، مهربانی، فراگیری به یاد سپاری
فرهنگ لغت هوشیار
((عُ زّا))
یکی از دو بت معروف طایفه قریش (عرب) در عهد جاهلیت و دیگری «لات» نام داشته و اعراب بت پرست آن ها را دختران خدا می دانستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عری
تصویر عری
((عُ))
برهنگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عری
تصویر عری
((عَ را))
باد سرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عیث
تصویر عیث
((عَ یا عِ))
تباهی، زیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمی
تصویر عمی
((عَ ما))
کور، نابینا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عمی
تصویر عمی
((عَ مِ))
کوری، نابینایی
فرهنگ فارسی معین