جدول جو
جدول جو

معنی عتید - جستجوی لغت در جدول جو

عتید
حاضر و آماده، مهیا، جسیم، تناور
تصویری از عتید
تصویر عتید
فرهنگ فارسی عمید
عتید
(عَ)
ابن ضرار. شاعری است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عتید
(عَ)
حاضر و آماده. (از اقرب الموارد) (ترجمان عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج). حاضر و مهیا. (غیاث اللغات) : و قال قرینه هذا ما لدی عتید. (قرآن 23/50).
گر بدانی که شقیی یا سعید
آن بود بهتر ز هر فکر عتید.
مولوی
لغت نامه دهخدا
عتید
(عَ قُسْ سا جَ)
موضعی است. (منتهی الارب). موضعی است به یمامه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
عتید
آماده مهیا حاضر، تناور تنومند جسیم
تصویری از عتید
تصویر عتید
فرهنگ لغت هوشیار
عتید
((عَ))
آماده، مهیا، حاضر، تناور، تنومند، جسیم
تصویری از عتید
تصویر عتید
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عتاد
تصویر عتاد
آنچه برای سفر لازم است، وسایل سفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبید
تصویر عبید
عبدها، فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند، جمع واژۀ عبد، فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، طایع، مطاوع، مطواع، منقاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاید
تصویر عاید
بازگشت کننده، بازگردنده، آنچه به کسی بازمی گردد
عاید شدن: به دست آمدن
عاید کردن: حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدید
تصویر عدید
عدد، شمار، شماره، شمرده شده، حصه، بهره، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتیق
تصویر عتیق
کهنه، دیرینه، ویژگی اسب اصیل و نجیب، عتیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عمید
تصویر عمید
بزرگ و سرور، سردار، مسئول مالیات، مشوفی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتیب
تصویر عتیب
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، تفش، بیغار، بیغاره، تفشه، نکوهش، سرزنش، پیغاره، زاغ پا، ملامت، سرکوفت، سراکوفت، تفشل، طعنه
برای مثال مکن با من ناشکیبا عتیب / که در عشق صورت نبندد شکیب (سعدی۱ - ۱۰۲)،
خشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتیده
تصویر عتیده
مؤنث واژۀ عتید، حاضر و آماده، مهیا، جسیم، تناور
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
ساختن. (تاج المصادر بیهقی). آماده کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مهیا و آماده کردن و بسیج کردن چیزی برای روزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عاید
تصویر عاید
عیادت کننده بیمار، بمعنی سود و در آمد هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عهید
تصویر عهید
هم پیمان، همروزگار، دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمید
تصویر عمید
آنکه عشق ویرا شکسته باشد سخت غمگین و بمعنای بزرگ قوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عنید
تصویر عنید
جنگ کننده، مخالف، حقیقت
فرهنگ لغت هوشیار
هم پیمان، انگبین دفزک (دفزک غلیظ)، جبه دفزک (جبه رب)، سنگ چهار گوش زیر ستون سر ستون، سرهنگ دویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرید
تصویر عرید
خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عصید
تصویر عصید
غرچه (مابون) کونخاره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عضید
تصویر عضید
رسته کویک رده خرما بن، هیمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبید
تصویر عبید
جمع عبد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتاد
تصویر عتاد
توشه راهمانه ساخت و سامان آنچه جهت سفر و جز آن آماده سازند
فرهنگ لغت هوشیار
خشم گرفتن، ناز کردن، ملامت کردن، قهر غضب، ملامت. یا عتاب وخطاب. سرزنش ملامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدید
تصویر عدید
شمرده شده، شماره، عدد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتود
تصویر عتود
کنار از گیاهان، بزغاله یکساله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتیر
تصویر عتیر
آماده، تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتیق
تصویر عتیق
دیرینه و کهنه، آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتیل
تصویر عتیل
مزدور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتیده
تصویر عتیده
مونث عتید آرایه دان بویه دان مونث عتید، حقه بوی خوش طله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعید
تصویر تعید
چشم زخم رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدید
تصویر عدید
((عَ))
شمار، شماره، شمرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عتیق
تصویر عتیق
باستان
فرهنگ واژه فارسی سره