جدول جو
جدول جو

معنی عتیب

عتیب
سخن کنایه آمیز که معمولاً به منظور توهین یا تمسخر و سرزنش بر زبان می آید، تفش، بیغار، بیغاره، تفشه، نکوهش، سرزنش، پیغاره، زاغ پا، ملامت، سرکوفت، سراکوفت، تفشل، طعنه
برای مثال مکن با من ناشکیبا عتیب / که در عشق صورت نبندد شکیب (سعدی۱ - ۱۰۲)،
خشم
تصویری از عتیب
تصویر عتیب
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عتیب

عتیب

عتیب
خشم گرفتن، ناز کردن، ملامت کردن، قهر غضب، ملامت. یا عتاب وخطاب. سرزنش ملامت
فرهنگ لغت هوشیار

عتیب

عتیب
ممال ِ عتاب:
در یک سخن آن همه عتیبش بین
در یک نظر آن همه فریبش بین.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 654).
خواجه کز مهر با شکیب آمد
باسهی سرو در عتیب آمد.
نظامی.
رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال
و آن کمان ابروانش بین که باشد پر عتیب.
مولوی
لغت نامه دهخدا

عتیب

عتیب
پدر قبیله ای است از یمن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

عقیب

عقیب
آنکه پس از دیگری می آید، ازپی آینده، چیزی که پس از چیز دیگر باشد، دنبال، دنباله
عقیب
فرهنگ فارسی عمید

عجیب

عجیب
هر چه از آن تعجب می کنند، شگفت آور، شگرف، به طور شگفت آور مثلاً غروب ها عجیب دلگیر بود
عجیب
فرهنگ فارسی عمید