جدول جو
جدول جو

معنی عدید

عدید
عدد، شمار، شماره، شمرده شده، حصه، بهره، همتا
تصویری از عدید
تصویر عدید
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عدید

عدید

عدید
آبی است مر عمیره راکه بطنی از کلب اند. (معجم البلدان) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

عدید

عدید
شمار. اسم است از عد. (قطرالمحیط) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب). و منه: هم عدیدالحصی و بنوفلان فی العدید الاکثر، همتا. ندّ. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، حریف. (از منتهی الارب). الِقرن. (از اقرب الموارد) ، همدست در شجاعت. (منتهی الارب) ، آنکه از قومی باشد، فلان عدیدالقوم، او از ایشان است، حصه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بانگ کمان. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (قطرالمحیط) ، عدید الشی ٔ مثلهم فی العدد، یقال دنانیر فلان عدید دنانیرک. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا